در طواف حج حق ناگه حسین
روی بر تابید . و شد . اسبی سوار
حضرت حق در دلش آورده بود.
امر واجب تر کنون آمد. به کار
امر واجبتر به معروف است امر
واجب هر لحظه از لیل و نهار
ترک حج از سوی حق تکلیف بود .
تا ثمـــار بهتـــری آرد . به بار
دوستان ، یاران و فرزندان همه
از دل وجان دست بود و دستیار
گفت با یاران سوی حق می روم
خواه صلح و خواه باشد کار وزار
شور وشورا شد .مهین واز کهین
هرکسی بودی مشیر بودی مشار
دعوت کوفی ، پذیرا می شویم
اه ...و اه ....از کوفیــان نا بکار
آنچه را ، در حق مولا ، ساختند
با حسین ش ، نیز کردند اختیار
تا حسین آمد . به دشت کربلا
دست را برداشتند از دست یار
راه ، بر فرزند مولا ، بسته شد
تامبادا ، کس نهد . رو بر فرار
راه برگشت حسین هم بسته شد
راه دیگر هیچ و هیچ الا قرار
آّب راه علقمــه ، شـط فـرات
بسته شد . تا کس نباشد .آبیار
جام سر مستی ز پیروزی کشید
ظلم را ماندی به دنیا ماندگار
باعطش برخون کشیده تیغ ها
بالب عطشان شهیدان شد .شکار
یکسره جلاد شان خونریز بود
تا همه کردند . خون خود نثــار
ای خدا ! زین ناکثین و مارقین
قسط خود برقاسطین هم برگمار
تا رسد . مهدی ما صاحب زمان
تا کشد . از روز نامردان دمـار