سلام
درودتان شاعره بانو کشتکار گرامی
زیباست
موفق باشید
ان شاء الله
***************************
زل زدنهاش شکل دیگر داشت دیدنش اعتیاد آور بود
در هیاهوی شهر فهمیدم خنده اش خاص و جور دیگر بود
*************************
تیله ی قهوه ای چشمانش دل من را دچار بازی کرد
بود اما نبود دنبالم بودنش هر چه بود، بهتر بود
**************************
عطر گل در فضا که می پیچید مطمئن بودم اوست رد شده است
با خیالش که شعر می گفتم صورت دفترم معطر بود
*************************
صبح من با طلوع یادش بکر ظهر من در هوای یادش خوب
تا شب و پلک خویش را بستن توی افکار من شناور بود
*************************
روی پیشانی ام عرق می زد دستم از اضطراب می لرزید
حس من وقت یاد او بودن گرم و پرشور و شکل دیگر بود
**************************
در دلش غوطه ور نمی شدعشق بر لبش اسم من نمی پیچید
پیش او خنده می زدم به لبم اشک شبها نصیب بستر بود
**************************
شب از او بریدنم ابری تا خود صبح گریه می کردم
آه روز عروسی اش در من باز باران تند و جرجر بود
***************************
پیر و در خود مچاله شد حسم شاخه ای گل به دست او می داد
مرگ من اتفاق می افتاد چون عروسی او و هاجر بود
***************************
#صدیقه_کشتکار
. مرتب شد .می توانید ویرایش و کپی کنید
صدیقه کشتکار
1397/6/15 در ساعت : 11:15:20
سلام ممنونم از لطف شما
کپی کردم باز این شکلی شد. در هرصورت سپاسگزارم که وقت گذاشتید و اصلاح کردید بزرگوار
|