وقتی كه شب، خطوط تو را رسم می كند
دستان تب، قنوت تو را رسم میكند
بیت الحرام، با سپهی تشنه می رسد
جایی كه حر، شروط تو را رسم می كند
ام البنین دیده ی من ضجه می زند
با گریه اش، سكوت تو را رسم می كند
چشم فلك كه دیده به خود رنگ هرزگی
تقدیر قوم لوط تو را رسم میكند
تفسیر شرم، می چكد از اقتدار عشق
وقتی زمین؛ سقوط تو را رسم میكند
هفت آسمان؛ به مرقد تو سجده میكنند
گودال؛ حی لایموت تو را رسم میكند
ای دل برو كه محرم این پرده نیستی
این مدعی، هبوط تو را رسم میكند
(سروده شده درعاشورای نود)
چه گزاره سردیست
خاك؛
مانند وهمی شوم
كه خیال فریب را
آبستن است...
شب
جامه ی عزاست بر تن آسمان
و باران؛
اشك دریغ همیشه هاست
ازآنرو كه
چشمهای تو
به فریب خاك
تن داده اند.