ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غروب غریب


ریگها از تپش فرو ماندند،گویی این شامگاه طوفان است..........



جای صد زخم خونفشان امروز بر تن داغدار میدان است



نینوا غرق بهت و حیرانی است،آسمان در عجب فرو مانده.......



این که بی سر میان خون خفته، بر همه کاینات سلطان است



آمدند آن ددان دیو سرشت،پیشوازش به رسم دیرینه..........



آخر این مرد زخم خورده به خاک،قاتلان را چگونه مهمان است



نامه ها بهردعوتش بردند،عهدها با ولایتش بستند......



اینک او زیر تیغ بی عهدیست،کشته با تیر نقض پیمان است



اختران غرق در تماشایند، بادها نوحه ها به لب دارند.......



ابر در گوش آسمان می گفت بنگر این خوی پست انسان است



خنده می زد به گوش شب ابلیس،نفسش بوی خمر می پاشید....



همچو مستان به جنیان میگفت،بنگرید این شکوه شیطان است



گفته بودم که بهترین مخلوق،برترین در میان موجودات.....



در زمین ظلم و جور خواهد کرد،موجب کفر وفسق وطغیان است



اینک این یادگار ختم رسل،آنکه اهل بهشت را مولاست...



خفته در خون بی گناهی خویش، پیکرش زیر نعل اسبان است



آن طرف تر حریم و خیمه او در لهیبی ز کینه می سوزد....



دخترانش اسیر وبی سامان،بسته بر اشتران عریان است



ماه با دستمال ابری خود گوشه چشم خویش را مالید.....



گفت ابلیس بی خرد خاموش،بر زمین شام عید قربان است



خوان رحمت گشوده حضرت عشق،عرش را غرق نور میبینم...



پادشاهی که تشنه لب جان داد، میهماندار تشنه کامان است



                                                                                                            افشین تل لو- محرم نود


کلمات کلیدی این مطلب :  غروب ، غریب ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/19 در ساعت : 13:57:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  888


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی معارف
1390/9/21 در ساعت : 11:26:15
مرحبا جناب تل لو غزلی زیبا و ستودنی از شما خواندم .
سر بلند باشید و پایدار
*************************************
لطف عالی مستدام.رستگارباشید وکامیاب
بازدید امروز : 5,842 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,721,310
logo-samandehi