ریگها از تپش فرو ماندند،گویی این شامگاه طوفان است..........
جای صد زخم خونفشان امروز بر تن داغدار میدان است
نینوا غرق بهت و حیرانی است،آسمان در عجب فرو مانده.......
این که بی سر میان خون خفته، بر همه کاینات سلطان است
آمدند آن ددان دیو سرشت،پیشوازش به رسم دیرینه..........
آخر این مرد زخم خورده به خاک،قاتلان را چگونه مهمان است
نامه ها بهردعوتش بردند،عهدها با ولایتش بستند......
اینک او زیر تیغ بی عهدیست،کشته با تیر نقض پیمان است
اختران غرق در تماشایند، بادها نوحه ها به لب دارند.......
ابر در گوش آسمان می گفت بنگر این خوی پست انسان است
خنده می زد به گوش شب ابلیس،نفسش بوی خمر می پاشید....
همچو مستان به جنیان میگفت،بنگرید این شکوه شیطان است
گفته بودم که بهترین مخلوق،برترین در میان موجودات.....
در زمین ظلم و جور خواهد کرد،موجب کفر وفسق وطغیان است
اینک این یادگار ختم رسل،آنکه اهل بهشت را مولاست...
خفته در خون بی گناهی خویش، پیکرش زیر نعل اسبان است
آن طرف تر حریم و خیمه او در لهیبی ز کینه می سوزد....
دخترانش اسیر وبی سامان،بسته بر اشتران عریان است
ماه با دستمال ابری خود گوشه چشم خویش را مالید.....
گفت ابلیس بی خرد خاموش،بر زمین شام عید قربان است
خوان رحمت گشوده حضرت عشق،عرش را غرق نور میبینم...
پادشاهی که تشنه لب جان داد، میهماندار تشنه کامان است
افشین تل لو- محرم نود