کهنه کتاب عشق من را ؛ تو شبی مرور کن
از این همه فاصله ها ، ثانیه ای عبور کن
به ضربِ گیتار و دفِ سمفونی چلچله ها
برقص در سماع عشق! سینه پُر از غرور کن
حادثه ی یکی شدن ، هیچ خبر نمی کند
با سخنی به رنگ گل ، جان مرا صبور کن
فصل نویی اضافه کن ، به دفتر قضا و پس
تمام لحظه های من ، غرق در این سرور کن
سپردمت به سادگی ، به دست سرد سرنوشت
نگاه خود ز من مگیر، عذر بر این قصور کن
چشمه مهربانی ات ، زمزم دشت عاشقیست
سینه ی آلوده ی من ، به جوششی طهور کن
تمام جسم و جان من ، کوه یخ از فراق تو
نگاه پُر حرارتی ، به این شب نمور کن
گرفته آیینه ی جان ، غبار حسرت و فراق
بیا و این خشتِ گِل از هُرم تنت ، بلور کن
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/19 در ساعت : 18:34:30
| تعداد مشاهده این شعر :
1150
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.