ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



بیچاره شیطان
باز آن جا کناار آن دیوار
می نشسنم غمین و افسرده
می کنم فکر این که شیطان هم
تازگی ها میانمان مرده

طرح یک اختلاس سنگین که ...
فکر شیطان به آن نرسید
وقتی آن را به دست او دادند
شرمش آمد ز بردنش ترسید

وقتی آن جا به چشم می بینم
کودکی در زباله سر گردان
می دود چشم های خوشگل او
در میان زباله ها پی نان

آن طرف تر کثیف مردی را
دست تقدیر نه که یک تدبیر
می نشاند به تخت سلطانی
رانت و سکه نه معدنی از قیر

دختری داف عینهو مانکن
خانه ی او به روی خانه ی ماست
وای در خانه اش شب و روز
یک ولنتاین تازه ای بر پاست

اهل ساپورت و ساکشن و پروتز
زانوانی ز بیخ جر خورده
حس خوبی که گوئیا قرنی است
در زوایای جهره اش مرده

باز دارد بریک می رقصد
در میان هیاهوئی سنگین
بر سرم مثل ریزش آوار
کوبش پای او به روی زمین

باز باید به خود بگم خفه شو
آخر این را تو از کجا دیدی !؟
او کجا تشنه ی هوسرانی است
تو به گور بابات خندیدی

وای من خاک عالمی به سرم
ما خدائی کجای این کاریم
که ز عصیان پریم اما هیچ
از گنه دست بر نمی داریم

درد ما را کسی نمی فهمد
حرف ما ها همیشه بر باد است
آن چه اصلن به گوش کس نرسد
از من ِگلو بریده فریاد است

29 آذر ماه 97


موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1397/10/3 در ساعت : 10:9:35   |  تعداد مشاهده این شعر :  258


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 2,060 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,558,020
logo-samandehi