جغد در باغ
توی باغ یاس و نسرین ، لونه ی جُغدا چه زشته
روی بوم صورتاشون ، میکـِشَن طرح فرشته
جغدای فرشته صورت ، توی دستاشون تفنگه
میکارن به دور گلها ، مینهای رشته به رشته
رو پیشونیِ شقایق ، اسم مرگو می نویسه
روی قلبا ، با گلوله مرگِ عِشقا رو نوشته
توی باغ آرزوها ، همه گــل ها سُرخه اما...
چشم مردم همه ابری ، سینه ها شونم برشـته
پشت این باغ بهاری یه کــویر بی درخته
جغد پیر قصه میگه ، پشت این باغ یه بهشته!!
بلبلای خوش صدا تر، با پَرای آسمــــونی
می شینن رو گنبدایی ، که طلاشون دیگـه خشته
در باغو وا گذاشتن که بیان سگای وحشی
ببرن به باد یغما ، باغبون هر چی که کاشته
اگه این قصه روخوندی ولی آروم نگرفتی
بی خیال ، که تقصیرِ ماس نگی این یه سرنوشته
بیا این باغ قشنگو پاک کنیم از همه زشتی
توی باغ یاس و نسرین ، لونه ی جغدا چه زشته
مصطفی معارف دوشنبه 30/4/82 کرج
کلمات کلیدی این مطلب :
،
جغد ،
ی ،
در ،
باغ ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/9/22 در ساعت : 8:37:36
| تعداد مشاهده این شعر :
953
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.