ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زمین پست


من پست ترین زمین این دشت، آغوش گشوده ام به سویش



دیدم که به خون نشسته آن ماه، صدبوسه نشانده ام به رویش



من گودی قتلگاه بودم، تا اوج رسانده بود نامم



نازم به محبتش که امروز بالیده تنم به آبرویش



هر سو نظری فکند ودانست، یاری دگرش نمانده انگار



یاران همه کرده جان خود را،قربان نگاه مهرجویش



خورشید رسیده بام آفاق، گویی که اذان ظهر گشته



ای خاک ببوسه غرقه اش ساز،بی کاسه آب در وضویش



بی غسل وکفن گرفته ام سخت، آن سرور مست را درآغوش



هان منتظری زلال اشکم، این جسم عزیز را بشویش



تاریخ نمی برد ز یادش، کین سید کشتگان عشق است



عشاق اسیر این کمندند، چون صید به تار تار مویش



ای کاش جهان خموش می شد، می بست دهان زمویه اش باد



تا پرشود آسمان هفتم، از بانگ تلاوت نکویش



ای دشت بلا چه نیک بختی، بی گلشن وباغ ونرگس و سرو



صد دشت بهار در تو گل کرد، این عطر شگفت را ببویش



طوفان غمش نشسته در دل،طوفان بلا ز غم خروشید



صحرا دلش از هراس لرزید،شد خیره به باد وهای وهویش



دانی که چرا گریست عباس، ازدرد عمود وتیرها، نی



آن وقت که دید مشک زخمی، یک قطره نماند در سبویش



شب بود وهنوز کودکی زار، چشمش ز افق جدا نمی شد



شاید که هنوز منتظر بود، از راه رسد مگر عمویش



آن تازه عروس را شنیدی، با خرمن شعله فام رویا



رفتند وهنوز مانده انگار، در خیمه به انتظار شویش



بی تاب شده است وغرقه در اشک، آن طفل یتیم مانده دربند



گویی سر خونین پدر را، بنهاده کسی به روبرویش


کلمات کلیدی این مطلب :  زمین ، پست ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/22 در ساعت : 11:2:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  1267


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1390/9/22 در ساعت : 13:20:50
خیلی زیبا سرودید دست مریزاد/.........
************************************
از لطفتان سپاسگزارم، امیدوارم در سایه سار نقدهای شما بزرگان،تحفه ها قابل عرضه به درگاه سلطان باشد...
سید حکیم بینش
1390/9/22 در ساعت : 17:38:17
سلام
غزل پرشور و حالی بود
بسیار به دلم نشست. سرشار از احساس زیبایی بود این غزل درود بر شما
موفق باشید
********************************************************
نظرلطف شماست.از عنایتتون سپاسگزارم.
محسن یاری
1390/9/22 در ساعت : 14:38:9
بسیار زیبا دوست من . ممنون
***********************
از عنایتتون ممنونم،پایدار باشی
بازدید امروز : 2,439 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,958,832
logo-samandehi