ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شاعر


 



 


طبع شـیرین تو  تنگ قند  شیرین می کند


گرچه مردان را مضیقت کار  سنگین می کند


شاعر ار انسان بود ؛ پشت سر پیغمبر است


ورنه شاعر نیست او. یک کار ننگین می کند


شاعر آن باشد . که باهرجمله گلریزان کند


با مسیحایی دمش  انفاس ، مشکین می کند


شاعری  گر دردمند  درد هم  نوعش شود ؟


از کجا شیطان توانش رخنه دردین می کند


شعر  بانوی  سخن  باشد .  جمیـل الشـاکله


کی چنین بانو ؟کنار تخت سر کین می کند


زن اگر شاعر شود  . او را   بشاید  آسمان


خوشهء پروین برون ازشعر پروین میکند


تخت حاضربخت  ناظر مرگ میخواهی بیا


اختیارت جبر را .این قصه تضمین می کند


کار تاریخ است تکرار . و مشو غافل ز کار


ناصرالدین باز  امیری .راهیِ  فین می کند


گر پدر را  دیده باشد .لحظه ای بالای سر


کی جسارت بر پدر یا اینکه توهین میکند


در بزرگی ها رذالت ریشه اش درکودکیست


هرکسی آن می کند.پس لاجرم این می کند .


هیچ   ببر ماده ای  دیدی . کنارش ببر نر


یادِ  ترشی  لیتهء  روباه  مسکین  می کند


هیچ  عاقل کودکی؟ وقت زکام  خوکیان


کاسهء همسایه را   از گند خود فین میکند

کلمات کلیدی این مطلب :  شاعر ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/24 در ساعت : 5:54:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  1131


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,936 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,712,692
logo-samandehi