ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نقدی بر " آخر شاهنامه " از : مهدی فرزه


 



اگر بخواهیم شعر بلندی را تجزیه و تحلیل کنیم باید اول جای گشت های شعر یعنی حاهایی که شعر تغییر موضع می دهد را مشخص کنیم و بشناسیم .  شعر آخر شاهنامه یاد آور ضرب المثل طنز گونه ی شاهنامه آخرش خوش ست می باشد اما مگر در آخر شاهنامه چه روی داده است پایان مهم  بخش  پهلوانی ؛  افتادن رستم دستان در چاه نابرادریش شغاد و پایان مهم بخش تاریخی شاهنامه ؛ شکست رستم فرخزاد در جنگ قادسیه ست و این هر دو رویداد ناخوشایند بوده اند و نشان می دهد که ضرب المثل شاهنامه آخرش خوش است به گونه ای طنز آمیز مفهومی وارونه دارد. شاید هم آخر شاهنامه پیش گویی اخوان در مورد پایان حکومت سلطنتی در ایران باشد که در سال 57 اتفاق افتاد.



در آغاز شاعر از زبان پیری چنگ نواز که چنگ فرهنگ ایران را در دست دارد  سخن می آغازد و این پیر چنگی شاید خود اخوان باشد و اگر می گوید که چنگش بی قانون ست برای آنست که فرهنگش هر از گاهی دستخوش هجومی از جانب ترک و تازی و فرنگ بوده ست .  او در آغاز از تغییرات فرهنگی ایران از دین زرتشتی به اسلام سخن می گوید و بعد از بازگشت آخر الزمانی هوشیدر ماه  سخن می گوید و همراه آنان برای فتح جهانی راهی می شود و ضمن انتقاد و اعتراض به اوضاع جهان برای فتحی جهانی با نشاط و روحیه ای بالا با سپاه  آن سوشیانت همراه می شود. او می داند که بایستی پایتخت فرهنگ مسلط بر جهان را بشناسد او فرهنگ فرنگ را شناسایی می کند وقتی از قرن شکلک چهری می گوید که با بمب افکنی هسته ای هواپیما هایش می تواند همه ی جهان رادر آن واحد با خاک یکسان کند.شاید هم اشاره ای به داستان هیروشیما و ناکازاکی باشد چرا که امروزه با موشک های دور برد هسته ای این کار را می توانند انجام دهند.



او از قرنی صحبت می کند که بر اثر جنگ ها و مسخ فرهنگ ها هر نوزاد و هر کودکی در خطر است و به همین گونه پیران نیز از نظر حرمت تحت ستم و بی عدالتی هستند. او می داند که اکنون با یک پایتخت خاص کار ندارد او به دنبال پایتخت فرهنگی جهان است که در همه ی پایتخت ها گسترش یافته و این پایتخت نامرئی همان فرهنگ فرنگ است.



اما چرا ایران و ایرانی باید پیشتاز این قیام جهانی باشد ؛ قیامی آخر الزمانی با سلاح سرد علیه سلاح آتشین ؛ چون ما ایرانیان از دیرباز فاتحان قلعه های فخر تاریخ بوده ایم و بارها شاهد پیشرفت ها و آبادانی های شهر ها بوده ایم و از فرهنگی پاک بر خوردار بوده ایم لذا بر ماست که هیچستان فرهنگی جهان را فتح کنیم و در همین جاست که ادامه ی صحبتش را دیگر نمی شنویم جای گشتی پیش می آید اخوان این پیر چنگی می گوید که آرزوی سلطه ی فرهنگی بر جهان ؛ دیگر برای فرهنگ ما محال ست و چنگ فرهنگ خود را به گونه ای دیگر می نوازد. او از داستان رستم دستان که پیروزمندی شکست ناپذیر برای ایرانیان است به داستان رستم فرخزاد که نماینده ی شکست ایرانیان از اعراب است می رسد و داستان اورا می گوید که گرچه مثل رستم دستان به چاه نیفتاده اما صدایش گویی از ته چاه بیرون می آید. اخوان اکنون رستم فرخزاد است که می گرید و می گوید ما دیگر به شکست فرهنگی خود خو گرفته ایم و آرزوی پیروزی با این سلاح های قدیمی ؛ دیگر غیرممکن است  و افسوس می خورد . زیرا بر این باور است که گویا تسلط فرهنگ غرب مثل تسلط دقیانوس جاودانی ست هرچند تسلط دقیانوس هم جاودانی نبود . اخوان در این شعر آرزوی ظهور امام زمان(ع) را بیان می کند آرزوی روزی که به اعجاز خداوند  سلاح های مرگبار از کار می افتند و جنگ شمشیر و کمان از نو آغاز می شود. آرزوی روزی که ایرانیان با حفظ فرهنگ ایرانی خود ؛ به یاری امام زمان خود (عج) می شتابند  اما  چندان این ظهور دیر و دور به نظر می رسد که  اخوان از پدیداری آن ؛ در زمان حیات خود ؛ نا امید شده است. نویسنده ی نقد : مهدی فرزه


کلمات کلیدی این مطلب :  نقدی ، بر ، " ، آخر ، شاهنامه ، " ، ، از ، : ، مهدی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/27 در ساعت : 10:56:44   |  تعداد مشاهده این شعر :  1623


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1390/9/27 در ساعت : 16:52:40
قلمتان و اندیشه تان همیشه جاری باد و دریایی/درود
محسن یاری
1390/9/27 در ساعت : 13:38:38
دوست خوبم فرزه ی عزیز دست مریزاد . جای خالی اینگونه مطالب را شما و دیگر دوستان پر می کنید . ممنون
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/9/27 در ساعت : 18:27:54
سلام و درود بر شما
دست مریزاد ، از نقد نوشته ی نازنین و دلنوازتان لذت بسیار بردم
بازدید امروز : 17,553 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,573,513
logo-samandehi