ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زن هایی که در جلد ما گم می شوند




لر نوشت های  پاییزی :



ما



هرگز شبیه هم راه نرفتیم



نفس نکشیدیم



گریه کردنمان



حتی



 شباهتی با خودمان نداشت



 پسران مان



در تردید مرد شدن پیر می شدند



و آسمان



 از دیدن تصاویر ناهمگون ما



به شک  نمی افتاد



زن های کوچکی



که در جلد ما گم شده بودند



گاهی با صدای گلوله



 به عقب پرت می شدند



و باز



از گودال های عمیق ورد*



بلند شده,



با چارقد های گره زده



به آب می زدند



بی گدار



پشت نقاب سیاه۫ چادر ها



گم می شدند..



دردهای  خودش را دارد



این سر/ زمین



وقتی  باد



در چلیک* های خاکستری بلوط می وزد



تا جنازه ای که روی زین



از کوه سرازیر می شود



حرفش را زده..



 بی که لب هایش  تکان بخورد



 



*ورد: یورد



* چلیک: انگشت و شاخه در گویش لری


کلمات کلیدی این مطلب :  زن ، هایی ، که ، در ، جلد ، ما ، گم ، می ، شوند ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/9/28 در ساعت : 16:15:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  1394


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی سعادتخانی
1390/9/28 در ساعت : 19:1:32
خیلی در خور توجه بود خانم صداقتی نیا
تصاویر خوبی داشت شعر قشنگتان
موفق باشید بانو
...


ممنونم استاد
شما خیلی بزرگوارید
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/9/29 در ساعت : 4:3:37
سلام خانم صداقتی نیا

نو سروده خوبیست وقابل تأ مل
اما دونکته باید خدمتتان عرض نمایم:
ابتدا اینکه( وُرد )چون درمناطق ییلاقی و معمولا برای اسکان مال وزدن سیاه چادرهای ایل وقاش (آغل) گله ها انتخاب می شود ، دربین کوهها وتپه ها جائیست هموار تا ازآسیبهای احتمالی جلوگیری گردد بنابراین وجود گودال آن هم عمیقش عجیب می نماید
دوم اینکه دربند آخر اگر بخواهیم از " دردهای خودش را دارد / این سر/زمین " تاانتها با هم بخوانیم افعال کلا با هم ازلحاظ زمانی ناهمگون می نمایند واگر از" وقتی باد ..." بند آخر شروع بشود هم خوانده شود بازهم به همین مشکل برمی خوریم که با کمی دقت قابل اصلاح می باشد.

سرفرازباشید

....
سلام و سپاس
درباره افعال شما درست می فرمائید استاد روحانی هم تذکر داده بودن. ولی وجود گودال در ویورد تعمدی بوده...منظور من دنیای قدیم ایل نبوده دنیای کنونی مد نظرم بوده و جنازه ای که از کوه روی زین سرازیر شد بر می گردد به روزگار کودکی ام که شهیدی را به ده محل سکونت مادرم می آوردند...
درباره افعال هنوز به الگوی ثابتی نرسیدم چون استفاده از چند زمان درست جا نیافتاده است
ممنونم از نقد موثرتان استاد...
می تونید بیشتر کمکم کنید؟
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/9/28 در ساعت : 19:47:42
سلام و عرض ادب
دست مریزاد خانم صداقتی نیا ، شعرتان پر جوش ، تکان دهنده و سرشار از معرفت است

با عرض پوزش در بخش پایانی شعر ( ....وقتی که باد در چلیک های خاکستری بلوط می وزید ..... )
چهار فعل به کار رفته که در آنها یک نا همگونی به چشم می خورد
به نظر من "حرفش را بزند" بهتر از " حرفش را می زند " جواب می دهد . نظر شما چیست؟

..................
سلام و سپاس استادم
شما درست می فرمائید
مژده ژیان
1390/9/29 در ساعت : 13:46:40
درود بانو



و زنانگي هايت قلم را تسخير ميكند
تا به تصوير بكشي
من را
و
ما را
در لباسي متفاوت.....



بر قرار باشيد
محسن یاری
1390/9/28 در ساعت : 17:23:49
بسیار زیبا و روان و پرمعنا خانم صداقتی نیا. سپاس

..............
سلام
ممنونم از لطفتان
بازدید امروز : 534 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,956,927
logo-samandehi