ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



ما التهاب هجدهم تیریم


امروز، روز هجدهم ِتیر است من می روم لباس جدیدم را
پیراهن بلند سپیدم‌ رابر تن کنم که وقت نشستن نیست
با این کفن شبیه چه خواهم شد؟با این کفن کجای«که» خواهم رفت
با این لباس معرکه خواهم رفت آنجا که جای خستگی تن نیست

 
امروز، روز هجدهم تیر است یک زخم چرک کرده ی مادرزاد
رگ پارگیّ جان امیر آباداز انقلاب آمده ام، بنشین!!!
آوردم از «کجا؟» کلماتم رادر هر نفس جراحت باروت است 
آرامش ِ نداشته مبهوت است با اضطراب آمده ام ، بنشین!


امروز ، روز هجدهم تیر است فریاد از نفس زدن افتاده 
در شهر، رد کم شدن افتاده بگذار تیغ تیز فرود آید
بگذار تا دقیق بسوزانند هر گوشه از سکوت اتاقت را 
بنشین که بشکنند جناقت را تا مُشت روی میز فرود آید
 

امروز، روز هجدهم تیر است دستی که دل سپرد به باتومش!!!
دستی که دست برد به باتومش از خوابگاه می کِشدَت بیرون 
از جیغ و داد خون و خطر رد شد آمد که سد شود همه جاری را
دستی به دستبند "چه کاری را"از بین راه می کِشدَت بیرون

 
امروز، روز هجدهم تیر است پیراهن بلند سپیدم‌ کو؟
تقویم سرشکسته! امیدم کو؟ با چشم نیمه باز چه باید دید؟
سختی و سفت ناکی و...بی حرکت!دردا! چه تلخ برده شدم از یاد 
جا ماندم از غروب امیرآبادبا «توده های گاز» چه باید دید؟!

 
هر روزمان عجیب تر از دیروز!در روزهای حادثه ی بسیار؛
به خاک و خون کشیده شدیم ای یار!بنشین که مشت بسته به خویش آید!!!
تقویم می شماردمان از هیچ!ما روزهای سخت نفس گیریم 
ما التهاب هجدهم تیریم پاینده باد هرچه که پیش آید!!!

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1398/4/18 در ساعت : 10:21:22   |  تعداد مشاهده این شعر :  205


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 10,294 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,966,687
logo-samandehi