ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دره ی خاموشی


واج ها از ته دره ی خاموشی ام به هم پیوستند...

    حرف ها از ته سیاهی نگاهم برخواست.........

            دست به دست هم دادند و در سیاهی شب رقصیدند...

                    و مرگ را فریاد کردند.....

طوفانی شد عشق آمد و همه چیز را با خود برد......

حرف ها...واج ها.....فکر ها...و من!

سیل اشک آمد و دست به طوفان داد تا همه چیز را نابود کنند......

همه چیز نابود شد و من طوفانی شدم.......

اما ای کاش طوفان خبر از ویرانی خود داشت.....

خبر از آن درخت سبزی که نابود شد......

و خبر از گلی که پوسید.......

ای کاش این شب سیاه تمام میشد و خدا نور را به اسمان میریخت....

ای کاش لیلی صدای آن گل نوپای را که زیر پایش نابود شد میشنید.......

اما افسوس که لیلی من کر بود.....

و جز زمزمه های ارام گرگ ها در بیابان نمیشنید....

ای کاش لیلی ریشه های درختم را میدید....

که سیل برد.....

اما افسوس که لیلی چشم نداشت....

افسوس....


کلمات کلیدی این مطلب :  دره ، ی ، خاموشی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/5 در ساعت : 22:0:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  1041


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 13,089 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,969,482
logo-samandehi