ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نوشتار ديگری از روح‌الله بهراميان در معرفی سه‌گانی، همراه با سی سه‌گانی برگزيده از سه‌گانی‌پردازان ايران و افغانستان

سه‌گانی؛ ژانر تازه‌دم در پهنه‌ی  ادب فارسی

 

 

زبان، جزء هستی بشر و عنصر تعالی‌بخش حیات بشریت است. از نقش و کارکرد ارتباطی و صورت مجازی آن که بگذریم، مبحث رمز و رازها، قراردادها و درنهایت روزنه‌ی نیاز ناگزیر بشر به این افق،  ما را وادار به کنکاشهایی می‌کند که بازهم به واسطه‌ی همین ابزار پاکیزه و جاودانه، در پی تعریف صورت حقیقی آن باشیم.

با توجه به این گفته از زبان شیلی كه «در جوانی عالم، جمیع انواع سخن به یک مفهوم شعر بود» می‌توانیم بگوییم، شعر، تنهاترین صورت حقیقی نطق و بیان درعالم مجازی زبان و زندگی است و کارکردی متکثر و قابل قدر دارد.

 

با این مقدمه، بر آن هستم تا نوزادی را در پهنه‌ی صورت حقیقی و برتر زبان به معرفی بگیرم که با ایجاز استثنایی و جلوه‌ی جادویی به دنیا آمد و در کنار ده‌ها قالب دیگر می‌رود که جوان و برناترشود و با زبان، قرارداد جاودانه بندد.

 

این قالب که نخستین روزهای دشوار و پرخم‌وپيچ زندگی خویش را سپری می‌کند، «سه‌گانی» است. «سه‌گانی قالبی‌ست سه‌‌مصراعی که وزن مصراعهای آن متساوی (کلاسیک) یا نامتساوی (نیمایی) باشد و کلمات قافیه و احیاناً ردیف آن نیز در مصراعهای اول و سوم یا دوم و سوم بیاید و ضمناً تا جایی که ممکن است، ضربه‌ی عاطفی آن، در مصراع آخر بخورد».

 

این قالب تازه‌دم با شش قالب یا کوتاه ساختاران، مانند خسروانی، نوخسروانی، سپیدکوتاهه‌ها، تانگا (سی‌ویک مورایی)، لندی افغانی و هایکو (هفده هجایی جاپانی) قابل مقایسه است، اما هیچ‌کدام از آنها نیست و تاکنون در ادبیات فارسی سابقه‌یی ندارد .

 

داکتر علیرضا فولادی که منبای نظری و عملی آن را به معرفی دید گذاشته و از اساس‌گذاران این قالب است، بدین باور می‌باشد که تاریخ پیدایی کوتاه در سه تکه یا سه مصراع، هرچند از نوخسروانی‌های پیشنهادی اخوان ثالث شروع می‌شود که در وبلاگ «سه‌گانی‌» دو نمونه از آن را این‌گونه آورده است:

 

آن گران‌کالای عشق‌آیین که نازان می‌خروشد

وز بدان نالد برم، چون گویمش این تا نرنجد؟

 

کآن که جنس ارزان فروشد، مشتری بر وی بجوشد

 

 

 

این مثل خوش می‌سرود از کولیان رقّاصه‌ای:

جام بر پیشانی و در رقص، کای بهرام گور

هیچ عامی نیست کاندر وی نباشد خاصه‌ای

 

 

 

اما معتقد است این، شکل تکامل‌نیافته‌يی‌ از سه‌گانیهای فعلی هستند که می‌شود آنها را با خسروانی مقایسه نمود، نه با سه‌گانی؛ چنان كه خود اخوان ثالث آن را «نو خسروانی»می‌خواند که به شکل سه مصراع  ِ برابروزن (متساوی الوزن) که در مصراع اول و سوم قافیه می‌گرفت، هستی می‌یافت که تفاوت واضح آن با «سه‌گانی» فعلی هم درهمین نکته است.

 

بر پایه‌ی تعریف اجمالی بالا از سه‌گانی، هر «نوخسروانی»، سه‌گانی‌ست؛ اما هر «سه‌گانی»، نوخسروانی نیست؛ زیرا نوخسروانی، قالبی‌ست سه‌مصراعی که وزن مصراعهای آن متساوی (کلاسیک) باشد و کلمات قافیه و احیاناً ردیف آن هم الزاماً در مصراعهای اول و سوم بیاید.

پس سه‌گانی، سه‌مصراعی‌ست که برخلاف نوخسروانی وزن مصراعهای آن نامتساوی (نیمایی) هم می‌تواند باشد و قافیه و گاهی ردیف آن نیز، در مصراعهای اول و سوم یا دوم و سوم می‌آید که مانند نوخسروانی درمصراع اول و سوم محصور و محدود نیست:

 

 

قطار ایستاد و کودکان،

چه دوستانه گرم بازدید آن شدند!

قطار رفت و ریگ‌ها روان شدند.

 

و دیگر:

 

 

 

حرفهایت قشنگ است،

آری، اما تو رنگین‌کمانی،

حرف رنگین‌کمان، هفت رنگ است.

 

 

چنان كه مي‌بينيم، در سه‌گانی اول قافیه با ردیف درمصراعهای دوم و سوم تکرار شده بودند و درسه‌گانی دوم، قافیه و ردیف در مصراع اول و سوم جاگرفته است.

 

اینک به‌ترتیب، چند سه‌گانی از داکترعلیرضا فولادی، محمدشریف سعیدی  و اينجانب - روح‌الله بهرامیان - را باهم می‌خوانیم.

 

ده سه‌گانی از داکتر علیرضا فولادی:

 

 

(1)

 

بعد از این، «جور دیگر ...»؛

ای کلاغان! بیایید!

 

بعد از این، آدمک پر!

(2)

 

دست‌های گشوده کافی نیست؛

گام بردار، گام - ای آدم! -

آدمک‌ها نمی‌رسند به هم.

 

 (3)

 

حرفهایت قشنگ است،

آری، اما تو رنگین‌کمانی،

حرف رنگین‌کمان هفت‌رنگ است.

 

 (4)

 

درخت، پنجره شد،

ولی چه سود

که پشت پنجره یک شاخه از درخت نبود؟

 

 (5)

 

او کنارم چه بی‌کس!

من کنارش چه تنها!

آدمک ما - خدا! - آدمک ما.

 

 (6)

 

لزومی ندارد «تعرّف» بخوانیم؛

بیا مثل گلهای وحشی

کمی بی‌تعارف بمانیم!

 

 (7)

 

ای بهتر از جان!

من سال‌ها با تو بودم،

اما دری در بیابان.

 

 (8)

 

دام است - ای مگس! -

موسیقی سکوت

در تار عنکبوت.

 

 (9)

 

مثل ماری که به چشمان شکارش خیره‌ست،

در رخم می‌نگری؛

روزگارم تیره‌ست.

 

 (10)

 

ببین شعله‌ام تا کجا می‌کشد!

مرا یک دل این‌گونه آتش زده‌ست؛

درخت گلابی چه‌ها می‌کشد؟

 

ده سه گانی از محمدشریف سعیدی:

 

 

 

(1)

ابر، می‌رفت سر از دیگ ‌برنج،

خشک می‌شد شالی؛

جای باران خالی!

(2)

تصویر ماه را

در آب کن نگاه!

چین پیش از آن که فکر کنی می‌رسد ز راه.

 

(3)

بار اول که دیدم،

سرخ شد گونه‌هایم در آتش،

بار دوم اگر تیربار نگاهش به جانم بیفتد، شهیدم.

 

(4)

ای درخت پیر!

فکر دیگری به حال ریشه‌هات کن!

سمت ریشه‌های تو خزیده‌اند جاده‌های قیر.

 

(5)

هرچه می‌بافتم من،

از خیالات ابریشمی تا صنوبر که می‌رفت در موج قالی،

نقش پای تو را در گره‌های احساس می‌یافتم من.

 

(6)

زاغی نشست بر سر بام و هلال شد؛

پیراهن سیاه شب قدر من کجاست؟

عیدم محال شد.

 

(7)

ای فروغ ماه!

من نگفته‌ام همیشگی؛

 

از میان ابرهای پاره‌پاره گاهگاه!

 

(8)

مست و لایعقل آمد به خانه،

از لبش له‌له عشق لبریز،

 

از زبانش زبانه.

 

(9)

روبه‌روی من ایستاده بلند،

پشت دیوار شیشه،

 

مژگانش؛ بخت زیبای من! بخند! بخند!

 

(10)

دختر گرسنه گفت: نان!

مادری که روی آفتاب را ندیده بود،

با خطوط آب ِ دیده‌اش نوشت: هیس! طالبان!

 

ده سه‌گانی از روح‌الله بهراميان:

 

 

 

(1)

ای پرستوی خسته!

بازهم فکر پرواز داری

با دو بال شکسته...شکسته؟

 

(2)

کمی دراین غزلت اتفاق کم داری؛

اگر نشد - شاعر!-

 

به کاروان سه‌گانی بزن! چه غم داری؟

 

(3)

ای كه با چشمهای بی‌پايان

مثل صد رودخانه می‌خوانی!

حال و روز مرا نمی‌دانی؟

 

(4)

وقتی نگاه كردی،

ناچار و ناگهان،

 

«من» ماند و آسمان.

 

(5)

تا به كی گريه می‌كنی؟ - چشمه! -

يا بيا مثل من قناری باش،

 

يا كه چون رودخانه جاری باش!

 

(6)

جهان تاريك و جان تاريك...،

من اما شام وحشتناك تكرارم،

نمی‌ترسم ولی، وقتی بگويی: دوستت دارم.

 

(7)

سر از آن شب،

تمام شامهای تار، يلدا بود

و مرد خسته حتی در ميان جمع، تنها بود.

 

(8)

از چشم ترم نریز خونابه!

من منتظر تمام تقدیرم؛

 

یک لحظه! و بعد نیز می‌میرم.

 

(9)

درخت نیلی‌پوش!

میان پیرهنت اشتیاق، جان دارد

 

و چشم‌های تو بسیار آسمان دارد.

 

(10)

نورها را نگاه بخشیدی،

سایه‌های حسود کور شدند؛

عینکت را به ماه بخشیدی.

 

 

 

همان‌گونه که می‌دانیم و می‌بینیم، در دنیای مدرن، علاقه و رغبت به خواندن اشعار بلند و دیوانهای حجیم شاعران از میان رفته است و حوصله‌ها تنگ شده‌اند که تنها این‌گونه اشعار کوتاه می‌توانند مخاطبهای فراوان داشته باشند و بس. روی این اصل، سه‌گانی با توجه به عصر مدرنيته و غوغای پست‌مدرنيسم، بی‌باکانه قامت برافراشته تا در پهنه‌ی ادبیات فارسی با تن‌پوشه‌ی حریری و کاملاً جدید، اظهار هستی کند و مخاطبهای جدی بسیاری را باشاعران متعهد و رسالت‌مند، به خود فراخواند تا از یک‌سو جلو تاخت‌وتازهای هایکو و امثال این کوتاهه‌ها را در ادبیات فارسی بگیرد و از سوی دیگر، فضاهای گسترده و تازه‌تری را ایجاد نماید.

 

سه‌گانی با ریشه‌ی اصیل و استخوان کلاسیک و جان مدرن خود، الزامی به رعایت زبان فاخر و فخيم کلاسیک و عناصر دیگر سنتی ندارد. این قالب می‌تواند افقهای جدیدی را به سادگی بسیار و با نگاه بی‌واسطه به پیرامون خود که بهتر است باسادگی ژرف برابر نهیم و یا سهل و ممتنع تعبیرش کنیم، کشف، تسخیر و به معرض دید و خوانش بگذارد، با آغاز و پایان شیرین و شکوهمند خود که احساس جریان و پایان را همزمان به مخاطب می‌دهد...

 

منبع: ماندگار؛ روزنامه صبح افغانستان.

کلمات کلیدی این مطلب :  نوشتار ، ديگری ، از ، روح‌الله ، بهراميان ، در ، معرفی ، سه‌گانی، ، همراه ، با ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:7:11   |  تعداد مشاهده این شعر :  1491


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,532 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,959,925
logo-samandehi