ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مرا خواهی دید


*                            



مرا خواهی دید



روزی که باز خواهی گشت



دل مرده و تکیده



در گوشۀ ویرانۀ تنهائی ها



که می سوزد جانم به سان ِپروانه در کورسوی شمع غصّه ها .



مرا خواهی دید...



ôبهار ها آمدند ورفتند



امّا من گل ِ بوسه های مهربانت را بر گونه هایم



خشک شده می بینم .



بهار ها آمدند اما در کوچه های غم گرفتۀغربت دلها



دیگر از صفای بارانی ِ مهربانی خبری نیست.. ô



اکنون که آسمان ِبی ستارۀاین شبهای بی احساس



چهرۀ زشت جدائی را به من نشان داد،



وروزگار تیز چنگال رخسارۀ قلب پاکم را خراشید



بگذار آرام ،آرام شعر مرگ را زمزمه کنم .



ô



اکنون که در هجران تو گرفتارم



آشنایی جز غم نمی یابم



 



اکنون که بلبلان بر شاخسار های نا امیدی و انتظار یک به یک مرده اند



 



وجز صدای نازیبای کلاغان جدایی چیزی به گوش نمی رسد



 



بگذار چشم من تا قیامت بگرید،بگرید



از این لحظه های باهم بودن که نیست ،نیست



ô



 



یادت جز لانۀ کوچک وشکستۀ قلبم آشیانی دیگر ندارد



بگذار تا که با مرگم همچون پرنده ای



در ابدیت به پرواز در آید



نامت همچون جوانه های خفتۀ روی شاخه ها



با طلوع اولین صبح بهاری به شکوفه خواهد نشست



واشک ها را به جشن سالیانۀ خاطره ها دعوت خواهد کرد



ومن با پاکی و خیسی جاده های چشمانم



چشم به راه آمدنت می مانم



اما مگذار ،مگذار که



نامم همچون شمع در تند باد حادثه های روزگار



رو به خاموشی رود .



فقط بگذار با رفتنم آن کبوتر تازه رسیده از سرزمین نیستی ها



در آسمان خاطره ها تا ابد جاودانه بماند...



soudabeh


کلمات کلیدی این مطلب :  مرا ، خواهی ، دید ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/13 در ساعت : 11:20:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  751


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد توحیدی چافی
1390/10/13 در ساعت : 15:34:6
سلام...موفق باشيد
سعید صالحی
1390/10/15 در ساعت : 1:26:5
درود بر شما خانم رضازاده

و غمگینانه زیبا نوشتید..........
بازدید امروز : 8,231 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,723,699
logo-samandehi