ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



29 شعر کوتاه / ابوالقاسم کریمی

1

صداقت

سادگی نیست

مذهبی ست ،

با پیروان کم

2

پهلو گرفته است

کَشتی ایمانم

در بندر شک

***یا***

پهلو گرفته است

در بندر شک

کَشتی ایمانم

3

سنگ ها

حمام آفتاب میگیرند

در شور زاری که نامش ،

دریاچه است

4 باران است این

که به پنجره

مشت میزند؟

یا

نفرین زنیست

که بر جنازه ی سربازان

می بارد؟

5

سدی برابر سیل غم

، مرد خوب

***یا***

مرد خوب

سدی

برابر سیل غم

6

طلاق گرفته است

زنی که سرزمین خانه اش را

به یاد خاطرات قدیم ،

قدم می زند

7

ریاضی بلد نیستم

تو جمع بزن ،

فاصله ها را

8

در من جاری ست

رودی که سرچشمه اش

زلال ترین اشک ماهی ها را

تاب می آورد

9

باغچه ای هستم که کرمها

تمام تنم را محاصره کرده اند

خرده مگیر که چرا در من

گلی نمی روید

10

دست تکان میدهم

برای قطاری که

جیغ می کشد

تنهایی ام را

11

فرقی نمی کند

دریا باشی

یا کویر

 

 

تو،

 

 

اسیر تنگ کوچکی هستی

به نام زمین

. 12

مینویسم ، صبح بخیر

میخوانی دوستت دارم

_________

***یا***

_________

مینویسی صبح بخیر

میخوانم دوستت دارم

13

در مکتب سرد روزگار

جز غم

نیاموختم.

چراکه مادرم

مرا

در پایتخت اشک

زایید.

14

بوسیدمش ،

لحظه ای ثانیه ها

ایستادند

وَ من خوشبختی را

نَفَس کشیدم.

15

خمپاره

آنقدر در شهر تو بارید

که استخوان سربازان مرده

خاکستر شد

 

اما تو آنقدر

در مدار دلدارت چرخیدی

که دیوار برلین

فرو ریخت.

16

آنان هبوط کردند

تا تو به آغوشم

سقوط کنی

 

وَ این بهترین

اتفاق زمین است

17

تمام شهر

شاعر می شود

وقتی من

زیر پلک های عاشقت

پرسه میزنم

18

بازندگان دنیا

آدم های بدی نبودند ،

تنها نتوانستند دروغ را ،

به خوبی بیاموزند.

19

در دستان سرد مرگ

ماهی کوچکی هستیم

که زنده بودن را

زندگی میکند

20

با رفتنت

چرخ ارابه ی تبعید

از بازوی من گذشت

وَ بار دیگر سکوت

در قلبم ،

تکرار شد.

21

آمده بودیم

تا بهاری باشیم ،

پر از درخت سرو

یا لااقل

گل پیچکی بنشانیم

در بهشت کوچک عشق

اما

برای باغچه ها

زمستانی هزار ساله شدیم

و عشق را

در زندان سرد سکوت،

حبس کردیم.

22

دستانمان را به هم گره زدیم

تا ناجی جنگل باشیم

اما درختان

ما را به خاطر نیاوردند

چراکه انگشتانمان

بوی تند تبر میداد

و میوه ی خنده هامان

طعم تلخ تمسخر داشت.

23

اینجا ،

زمین دیگریست

تنها

با جادوی چراغ میتوان

بر دیوار بلند سکوت

طرحی از لبخند کشید.

24

با خنجری فولادی

بر دیوار معبدی که عشق را

به تازیانه محکوم کرده بود

نوشتم

"تعصب ممنوع"

25

کیمیا

ما از کدامین فرقه ایم

که مرگ را می پرستیم

و رنج بی پایان زندگی را

زمزمه میکنیم

26

کیمیا

فردا در آغوش خاک ،

پیدا خواهد شد

نامه ای که امروز

به دستان باد سپردم

27

کیمیا

به آزادی تردید نداشتیم

تا آنکه

به دیواری رسیدیم

که بر آن نوشته بودنند

"تبعیدگاه"

28

عشق تو آن ابریست

که نه می رود

نه می بارد

29

من خورشید را

خواهر عشق خطاب میکنم ،

چراکه هم نام توست.

_________________________

ابوالقاسم کریمی - فرزند زمین

تهران - ورامین

اشعار 1398

کلمات کلیدی این مطلب :  شعر ، شاعر ، اشعار ، شعرها ، شاعران ،


   تاریخ ارسال  :   1398/9/26 در ساعت : 2:45:25   |  تعداد مشاهده این شعر :  144


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,693 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,977,614
logo-samandehi