ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شبستان قبر ها « برندۀ جایزۀ ادبی رحمان بابا » ۱۳۳٦ کابل افغانستان


ای دل خموش باش!



کمتر به سینه زن.



آهسته تر بتپ که محیط تو کوچک است



گیرم قفس شکست،



پروازگاه کو؟



اینجا فضا کثیفتر از سینه ها بود.



 



این نغمه های گرم،



وین ناله های درد!



هر چند گرمتر برود بی اثر شود



کاین دخمه ایست سرد،



خاموش و بی صدا



افسرده تر ز انجمن مرده ها بود.



 



گر در سکوت شب،



با بال آتشین،



بی نردبان کهکشان بی چراغ مه!



از چرخ بگذری،



وز بام عرشیان-



پُرشور تر فغان کنی پُرسوز تر نوا.



کوهها شوند آب



وآن آبها بخار



وین تیره خاک چشمه ی آتش چو آفتاب



این زنده مردگان،



چون شعله های سرد،



از پا فتاده اند و نجنبند ز جایها.



 



باری مکن خروش.



آرام شو خموش!



زین بیشتر روان منِِ بی نوا مسوز!



حیف است از چو من:



بیهوده سوختن



در بزم مردگان و شبستان قبر ها.



 



بارق شفیعی



کابل



۱۳۳٦


کلمات کلیدی این مطلب :  شبستان ، قبر ، ها ، ، « ، برندۀ ، جایزۀ ، ادبی ، رحمان ، بابا ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/10/25 در ساعت : 21:20:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  1388


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

احمدرضا قدیریان
1390/10/26 در ساعت : 22:4:13
سلام.
حیف است از چو من
بیهوده سوختن
در بزم مردگان و شبستان قبرها...

برقرار باشید.
بازدید امروز : 10,217 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,966,610
logo-samandehi