...مگر نرسيد؟!!!
گذشت عمري و فريادها به سر نرسيد
شكافت فرق محبت ، صدا به كر نرسيد
مجال انس ندادند ومعرفت گم شد
درخت خشك كرامت به بار و بر نرسيد
زتيغ رستم دستان وتير آرش هم
به جان هرزه ي ياجوجيان خطر نرسيد
فسانه بود مگر آنچه گفت پيغمبر
و يا به غايت گفتار او بشر نرسيد ؟
بكام خاطر محزون من نشد قندي
به قصد خانه ام آمد ولي به در نرسيد
طواف كعبه اميد كن كه آخر كار
رسد به قلّه پسر، گرچه صد پدر نرسيد
فداي راه سعادت اگركني خودرا
رسي به قلّه ي قافي كه كس به زر نرسيد
به آب هديه كن اين ناخداي كشتي را
كه كس به ساحل امنش رسيد اگرنرسيد
رسيد پاي من دلشكسته تا سر كوه
ونيز قافله ي عاشقان ....
...مگر نرسيد؟!!!
برو بگو به غزل پيشگان روز آمد
به گرد پاي شما كس در اين سفر نرسيد
احد روحاني - 15/11/89
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:8:36
| تعداد مشاهده این شعر :
1153
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.