آنشب که حق حریم حرا را چو طور کرد
تنهایی دوباره او را مرور کرد
در خلوت دهانه کوهی بساط چید
از واژه های روشن زمزم عبور کرد
باران چکید روی نگاه سپید او
قرآن میان سینه سبزش ظهور کرد
با دیدن ترنم لبخند جبرئیل
ده را پر از کبوتر و پرواز و شور کرد
شب های بی ستاره آنان شکسته شد
پیمانه شکسته شان را بلور کرد
بازار جهل با قدم او کساد شد
لب را پر از شراره شعر و شعور کرد
ایمان به چشم روشن مردم گشوده شد
بت خانه های کفر و ستم را که کور کرد
از کهکشان خلوت تنهاییش گذشت
چون تیر از سر دو کمان هم عبور کرد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/10/27 در ساعت : 7:5:16
| تعداد مشاهده این شعر :
1131
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.