سفر رسیده، سفر می زند صدا ما را
وایستاده سفر می برد کجا ما را!؟
من و ستاره ی تنها، قدم زنان در باد...
کشیده جاده به هر سو، به انتها ما را...
من و تو مثلِ دو شهرِ خیال در توفان
نرفته در دلِ خود می کُشد صدا ما را
غروب می شود و ماه می رسد از راه
و می برد شبِ مهتاب پا به پا ما را
به باد می گویم باد عاشقانه برقص
مباد گریه کند چشم ابرها ما را
دلم به وسوسه چیند دو دست زیبایش...
ببین چگونه سفر می کند جدا ما را!
سفر رسیده سفر می زند صدا ما را
ببین ببین! به کجا می کشد کجا ما را؟...
کلمات کلیدی این مطلب :
صدای ،
سفر ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:9:50
| تعداد مشاهده این شعر :
963
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.