بـا آنکه خود شدیـم بـه زنجیـر عشق تـو
در مـانـده ایـم از پـس تفسیـر عشق تـو
بـا عشق و اشتیـاق در ایـن بنـد زنـده ایم
تــا بنـد ،بنــدمــان بشـود پیـر عشق تـو
ایـن گرمی سرم به یقین جای دست توست
ایـن دل شکار کوچکی از تیر عشق تو
مـا بـا نـگاه تـوسـت که بر پای مانده ایم
بــا قلب پــر امیــد بـه تکثیـر عشق تـو
بـازار ایــن بُـتـان بِنـِگر سرد گشتـه است
آری بـه یُمن و جـلوۀ تـأثــیر عشـق تـو
با دل چه کرده ای شب و روزش یکی شده؟
سرگشتگی است آخر و تقدیر عشق تو
(مجموعه شعر دل فریاد گرفت -1387)
تربت سوخته www.torbat72.blogfa.com
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/15 در ساعت : 14:14:13
| تعداد مشاهده این شعر :
2379
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.