به پير طريقتمان: استاد حشمت الله اسحاقی
جوان! به شيشهی قليان من گلاب بريز
بجای چای، به ليوان من شراب بريز
«جهان و هرچه درو هست سهل و مختصر است»
جهان و هرچه درو هست را بر آب بريز
درون پيکرم اين شعله، شعلهی عشق است
به روی آتشم، ای جان! شراب ناب بريز
نگو بس است؛ بهجان تو حالمان خوب است
کمی دوباره از آن آتش مذاب بريز
در اين هوای دوسيب و گل و غزل ما را
- تو را بهجان عزيزت - نکن خراب؛ بريز...
حساب جرعهی ما را در آن جهان دارند
در اين جهان که نشستيم، بیحساب بريز
□
جهان! برای شبی بی خيال ما طی کن
جوان! به شيشهی قليانمان شراب بريز...
اميد نقوی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/16 در ساعت : 22:31:43
| تعداد مشاهده این شعر :
1345
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.