ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نيــل اكنـون در تب و تاب است... / ( غزل )

 

 

زخمی تر از هر روز اکنون در تب و تاب است

رودی خروشان – نیل –  در اندیشه ی فرداست

روی خیابان ها پر از تکبیر می خواند

هر قطره اش بغضی ست، صد مشت است، پرغوغاست

 

باید مسیر راه را هموار تر سازد

سد کرده راهش را  بُـتی همواره در تکرار

باید تبر بر دوش بردارد، بـیـآشوبد

درهم بریزد کاخهایی را که پابرجاست

 

موسی،عصایت را بیاور! مار می روید

هر گوشه لای سنگها ، از هر در و دیوار

دارند اسراییلیان از صلح می گویند!

خنجر درون آستین کهنه شان پیداسـت

 

یوسف ببین! دارد یهودا گرگ می سازد

با  تکـه های  این مثلث های سـردرگـم

پیراهنی بر روی دستانش پر از خون است

این یادگار کودکان "غزه" و "قانا" ست

 

                  ***

فرعون از این آشفتگی کابوس می بیــند

افتاده زیر سنگفرشی از خیابان ها

امشب بیـا تاریخ ! با من باز هـم  بنویس

این سرنوشت شوم ، سهم نامبارک هاست !

 

 17 بهمن ماه 1389

اصغر اكبري

کلمات کلیدی این مطلب :  ، نيــل ، ، اكنـون ، ، در ، تب ، و ، تاب ، است... ،


   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:10:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  1143


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 4,881 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,560,841
logo-samandehi