یک جرعه از جام نگاهت سینه سوز ست
چشمان خیس زخم ماهت سینه سوز ست
می سوزم اینجا از سکوت شعله بارت
حتی نفس های نگاهت سینه سوز ست
بر بال زخم بادها، نخلی نوشته است
آن خستگی های پگاهت سینه سوز ست
با سینه سرخان مهاجر گفته بودم
نجوای دل با گرد راهت سینه سوز ست
صبر از نگاهت خوشه ی اندوه می چید
آن اشک های درد و چاهت سینه سوز ست
مهتاب شبگردی کنار کوچه پژمرد
ای آسمان! چون شامگاهت سینه سوز ست
شاه ولایت هستی و با چشم خونبار
در کربلا دیدم که شاهت سینه سوز ست
هفدهم آبان نود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/17 در ساعت : 21:19:12
| تعداد مشاهده این شعر :
1442
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.