تشبیه تو (دختر! دو چشم هر غزلم باز... تر شود)
دختر! دو چشم هر غزلم باز... تر شود
بیتِ اول به نام تو آغاز... گر شود
تا یادِ تو به رگ رگِ مصراع سه دود
بیت دوم به قافیه اش شعله ور شود
دختر، بگو! برای خدا، جنس چیستی؟
کاین هستی از نبود تو زیر و زبر شود
دختر! بگو که طاقت و صبرم ز حد گذشت
حوری؟ ... و یا فرشته که غیرت: بشر شود
حور و پری و مریم و لیلا؟ فرشته؟ نه !
کی شأن تو به جانِ خسی جلوه گر شود
یک چیز تازه تر که شود زیب حال تو...
کو واژه ای که این غزلم مفتخر شود؟
لعنت به بخت بد که در وصف ذات تو
علم بدیع و بدعت ما بی اثر شود
کاغذ، قلم، ظرافت و پندار شاعری
افتاده سر به زیر و فغانش به سر شود
من مانده ام چطور که تشبیه تو کنم
تو مانده ای محال که این سخت تر شود
تشبیه تو به خلقت روی زمین خطاست
چیزی ز جنس عرش؟ بلی! خوب تر شود
تشبیه تو به ذات مَلَک هم که نابجاست
کی می رسد به پای تو والا... اگر شود !
تشبیه تو، به خود خدا! کار ساده ایست (*)
گر شاعری به گفتن آن، مردِ نر شود
گر نام من به « لست » کفارش نمی گرفت (*)
می گفتمت چنان که خدا غصه ور شود
کفر و سجود و مذهب و دینم! چه می شود؟
شاعر ز او بریده به تو بنده گر شود
کافر نیم، به پای خدا سجده می کنم
وصل تو گر نصیب منِ در به در شود.
سلیمان دیدار شفیعی
قوس ( عید قربان 1387 )
---------------------------------------------------------------------
* (به خود خدا!) اینجا به مفهوم (تشبیه به خدا) نیامده است/ علامت ندا یا خطاب را، گاهی در آخر جمله ها یا عبارتهای تاکیدی و عبارتهای که به گونه ی (قسم یاد کردن) آمده باشند، نیز می نویسند.
* لست= واژه ی بیگانه (انگلیسی) که معنای فهرست را می دهد