شبي حمايل خون بر جليقه ات ديدم
شقايقي به ميان شقيقه ات ديدم
دقيق گشتم و ناگه در آن دقيقه ي سرخ
ز جان و دل همه غرق دقيقه ات ديدم
طراز پيرهن ات بافه هاي زركش داشت
نگاه كردم و گلگون سليقه ات ديدم
به جست و جوي تو شبلي به پويه آمده بود
شبي كه در ملكوت طريقه ات ديدم
حقيقتي كه سنايي نگفت مي گويم
هزارمرتبه بيش از حديقه ات ديدم
شبي در آينه بر آفتاب پيشانيت
نگاه كردم و خون عقيقه ات ديدم
ز تاروپود حسيني ترين بريشم اصل
ميان خونِ مُركب چو ليقه ات ديدم
تو سرخ ِ ريخته در، دُر و لعل و زر بودي
شبي كه در دل دُرج عتيقه ات ديدم
در آن كرانه كه حلاج گونه مي رفتي
نه در تلاطم و ني در مضيقه ات ديدم
براي ثبت تمام شبانه هات بقا!
تمام جان و دل ات را وثيقه ات ديدم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/23 در ساعت : 11:22:2
| تعداد مشاهده این شعر :
955
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.