ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



24سالگی مزخرفم

یک هفته می شود که به دوستان خوبم قول دادم که حتما برای روز تولدم" امروز" به روز کنم و تنها برای همین است که امروز آمدم و با دست خالی باز هم نوشتم و نه برای تولدم که برای خیلی چیزها...

 

حیاط کوچک مرکز تشکل ها همیشه پاتوق دنجی ست برای فکر کردن و رها شدن گهگاهی از حال و هوای کار و چه قدر بیشتر به درد گپ زدن خودمانی می خورد ...مخصوصا خیابان خلوت کاج و سکوت دانشکده پرستاری...

حیاطی که چه بارانی باشد آسمان چه صاف همیشه گوشه ی دنج من بوده برای غرق شدن در خود و در فکرهایی که خودشان راهشان را بلدند.دیروز داشتم غزل های منزوی را که محمد حسین همان دیروز برای تولدم هدیه گرفته می خواندم و چقدر شبیه این روزهای من است و این روزهایم چقدر شبیه این شعر ها ...

شهر منهای وقتی که هستی/حاصلش برزخ خشک و خالی...

...

و واقعا در شهری گیر کرده ام که هیچ کس به هیچ کس شبیه نیست و دست تا به دست را هزار کوه فاصله...داشتم فکر میکردم به همین چیزها و به امروز که تولد من است و لااقل برای آدمهایی شبیه ماها تنها یک روز فوق العاده و قابل تامل وجود دارد و آن هم تولد با هر فلسفه ای که راجع به آن فکر میکنیم.

من به بیست و سه سالگی خودم خو کرده ام و اصلا آمادگی آمدن به بیست و چهار سالگی را ندارم...هنوز درگیر حرفهای پارسال خودم هستم و هنوز هیچ کدام از کارهایم را سر و سامان نداده ام.

۲۳ سالگی غریبی که هنوز خستگیش توی تنم هست و لذت یک خواب در آن برایم آرزو شده است.

به بیست و چهار سالگی مزخرفم تبریک میگویم اما قطعا باید بداند...من به استقبالش نرفته ام...خودش آمد...

 

می خواستم بیشتر از اینها حرف بزنم...حوصله ام نگرفت...

سعید تیموری

۱۳ بهمن هشتاد و نه خورشیدی

 

پ ن:...

زمین

توی خودش

و هیچ نخی به آسمان نمیدهد

آسمان

بادبادک بی نخ می خواهد چه کار؟

زمین پرنده ی بی پرواز

کلمات کلیدی این مطلب :  24سالگی ، مزخرفم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:11:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  1028


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 3,689 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,719,157
logo-samandehi