دارم به سبك قلب شما حرف می زنم؛
در فكر شعر گفتنم و چاه كندنم
شاید سكوت قلب شما اتفاقی است؛
اما چه جای شكر و شكایت؛ كه يك زنم!
این واژه های تازه همه اهل كوفه اند...
داریم؛ فرصتي و كمي حرف مغتنم
چشمانتان به خدعه ی ارباب دهر نیست:
نيرنگ می زند به شما؛ وصله ي تنم.
ما هردوتا ؛ به گرده مان بار زندگیست
اما تو از شراره ی آتش؛ من آهنم.
گه پتك می زند به سرم؛ مكر زندگی
گه تیغ می كشد به برم؛ قید دامنم
زنجیر كرده ای تو دلم؛ پای یك فریب
من همچنان در آرزوی با تو بودنم
درگير بازوان توام؛ گرچه بي قرار:
افكنده عشق؛ يوق تورا دور گردنم
تنها منم كه پای تو را ؛ پیش می كشم
تا جنتی برین كه درآنست ماءمنم
تنزیه میكند همه را عطر سیبهام...
آواز عاشقانه ی وقت شكفتنم.
راشین گوهرشاهی(صبح)25-26 بهمن 1390
عنقا- طراحي تخيلي با مداد- 1370(شانزده سالگي)