ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شراب کوسه


  



 



 



من از مصاحبت باغِ خواب، تن زده ام



وَ خيمه در برهوت كلاغِ من زده ام 



سياه خانه ي روح است سمتِ ميعادم



به هفت لايه، سراپرده در لجن زده ام 



هلا! نهايت پروازم آشيانه ي زاغ



كه در بلند هوي تكيه بر زغن زده ام 



ستاره در عفنِ شب به خيره كاشته ام



وَ دست رَد همه بر سينه ي پَرَن زده ام 



جنون به ساقه ي ذهن ام دوباره ريشه زده است



ببين كه جن زده ام من وَ يا شمن زده ام 



از آبگينه ي چشم كلاغ،  منعكس ام



وَ در كوير شبح، رقص تن تتن زده ام 



به چارميخ اسارت كشيده ام تنِ روح



شراب كوسه ز مرگابه ي چَرَن زده ام 



ستانده ام ز هيولاي شب دهان بندي



كشيده سخت، به دروازه ي دهن زده ام 



حضيضِ چاهِ زَمَن را فكنده ام لشِ تن



وَ خون گرگِ رذيلت به پيرهن زده ام 



جبين به معبد شيطان نهاده ام به نماز



وَ نقشِ عقربِ قيرينه بر وَثَن زده ام 


کلمات کلیدی این مطلب :  شراب ، کوسه ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/27 در ساعت : 9:28:5   |  تعداد مشاهده این شعر :  982


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1390/11/27 در ساعت : 14:22:13
درود بر استاد بقای عزیز که با این سروده ی خاکستری مایل به سیاه به جرگه ی ملامتیون نمودی داشته اند!این شعر اگرچه فاخر و اسطقس دار اما باعث لذتبخشی نیست .اگر صادق هدایت زنده بود بابت این شعر مرحباها نثار می کرد!


-------------------

درود بر استاد عزیز جناب خوش عمل
نظرتان ارزشمند است،سلیقه ی تان را می پسندم اما نمی دانم چرا گاهی این فضاهای سیاه باعث لذت من می شوند.پیشترها پس از سرودن شعری آزاد و طولانی البته به زبان مادری در همین فضاهای تاریک برای چند ماهی مریض شده و از کار و زندگی افتادم.. دوستی به من می گفت سیاه نمایی در شعرهایتان زیاد به چشم می زند.مستحضرید که شعر گاهی انسان را آزار هم می دهد و هیچ نوع لذتی از نوع مالوفش را ندارد.گاهی آن روح سرکش و عاصی ام را در شعر به این صورت بروز می دهم...

ناصر عرفانیان
1390/11/27 در ساعت : 11:4:17
باسلام وادب واحترام

به چار میخ اسارت کشیده ام تن روح

شراب کوسه زمرگابه ی چرن زده ام
خیلی فاخر واستوار از خواندن آن لذت وافر بردیم جناب نظری بقا گرامی دست مریزاد

سلامت و سر سبز درپناه حق باشید

-------------------
سپاسگزارم جناب استاد
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/27 در ساعت : 18:3:52
سلام بر استاد بقای عزیز
دلتنگی ها و نگرانی های بسیاری در این شعر وزین و استوار یافتم که دلم را به شدت تکان داد . گمان نمی کردم شاعر اشعار شیرین و دلنشین آیینی از این پدیده ها هم داشته باشد.
برای آن استاد توانمند آرزوی شادابی ،شیدایی ، سرور و سربلندی دارم

----------------------------
درود براستاد نجوای کاشانی
اظهار نظر بی پرده ی تان مایه ی خرسندی است
سیاوش پورافشار
1390/11/28 در ساعت : 6:38:14
سلام استاد
غزلی به غایت قوی و معنا دار و انذار دهنده است
ممنون از شما و این غزل زیبا

---------------------------
ممنون از جناب پورافشار عزیز
سید محمد آتشی
1390/11/27 در ساعت : 17:56:4
سلام استاد
اشعارقبلی شمابیشترموردپسندمن بود
به هرحال زحمت کشیدید
موفق باشید

-------------------------
ممنونم از حضورتان
اکبر نبوی
1390/11/27 در ساعت : 17:1:42
درود بر حضرت بقای گرامی
نخست خجسته باد می گویم این زبان استوار و پر صلابت تان را. دو دیگر آنکه برخلاف رای و نظر حضرت خوش عمل گرامی، ملامتی گری تفاوتی بس معنادار و ژرف با پوچی گرایی آن هم از جنس و نگاه کسانی چون هدایت دارد. هیچ ملامتی ی پوچ گرا نیست. بلکه در روزگاری که زهد ریایی چیره می شود و ارزش های ظاهری و عوام فریب، به شاخص تبدیل می شود، گروهی از اهل باطن به ملامتی گری روی می آورند تا نه تنها از آن شاخص اظهار دوری کنند بلکه حتی از چشم زاهدان ریاکار ( که کوس کرنایی کر کننده بر پا کرده اند ) فرو افتند. ساحت غزل زیبای شما حتما از پوچ گرایی منزه است. اما به گمان من اگر آن را صرفا به ساحت فردی شاعر مربوط بدانیم ملامتی گری است، اما چنانچه به نگاه جامعه شناختی شاعر حوالت پیدا کند، نقد تند و گزنده ی اجتماعی شاعر است.
پاینده باشید

--------------------------
درود بر استاد نبوی و نقدهای منصفانه ی شان
سراینده ی تاکنون چهار مجموعه ی شعر عاشورایی یقیناً نمی تواند نیهیلیستی فکر کند.مثنویات و غزلیات قرآنی ام را تاکنون در اینجا منتشر نکرده ام.شعرهای آزادی را که متاثر از صحیفه ی سجادیه است با به کارگیری بخش هایی از متن اصلی صحیفه هنوز نه برای کسی خوانده ام ونه منتشر کرده ام.دوستان و استادان عزیز من خیال های دیگری نداشته باشند. من ِ شعری را می توان گسترش داد. من هنوز به واسطه ی سرودن اشعار عاشورایی مورد سرزنش برخی از شاعران و نویسندگان شهرم هستم. این شعرهایی را که اخیراً در این دفتر قرار می دهم بخشی از سروده های من است و شاید واکنشی است به برخی از اظهار نظرهای دوستان شاعرم و وجود این گونه شعرها را انکار نمی کنم.این ها نمایش بخشی از واقعیت هاست و نمی توان از واقعیت فرار کرد...
علی سعادتخانی
1390/11/28 در ساعت : 12:0:24
نگاهتان را می شناسم شاعر و دغدغه هایتان را نیز، می دانم در دل عاشورائی تان چه می گذرد،
گاهی برای نفس کشیدن باید بالا بیاوری
ارادتمندم استاد.

-----------------------
درود بررفیق همیشه شاعرم جناب سعادتخانی
بازدید امروز : 4,400 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,990,890
logo-samandehi