همراهی ام کن خواب را ، از " لا" ی لالایت بخوانم
یا در کنارم باش و لب خوانی بکن ، جایت بخوانم
یک سمفونی اعجاز را، با هر قدم " خش خش " بسازم
با برگها ، در لحظه بوسیدن پایت بخوانم
هر چند بی تابم ، ولی از حس زیبایی که داری
چیزی نگو ، می خواهم از چشمان زیبایت بخوانم
دیروز اگر فرصت نشد احساس قلبم را بخوانی
آماده ام این جمله را در گوش فردایت بخوانم
آری نه تنها یک غزل ، دیوانی از صدها قصیده
تحریر می گردد اگر در وصف سیمایت بخوانم
تو مهربان و پاک و رویایی و زیبایی چو دریا
اما خجالت می کشم ، همتای دریایت بخوانم
در باورم هرگز حقیقت این چنین شیرین نبوده
فرصت بده تا لا اقل ای خوب ! رویایت بخوانم
...
یاد تو را ... می بوسم و در لای قرآن می گذارم
وقتی شدم بیدار و محروم از تماشایت بخوانم...
کلمات کلیدی این مطلب :
رویا ،
... ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:11:27
| تعداد مشاهده این شعر :
911
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.