چشم دریایی
دامنت با پا چـــــــــرا سِت می کنی؟
چشم با دریا چـــــــرا سِت می کنی؟
سیزده نحــــــــس است جان مادرت
سیزده با ما چــــــــرا سِت می کنی؟
قلب ما و باطـــــــــری و زلف طلا
این طلا اینجا چـــــرا سِت می کنی؟
رنگ ناخـُــــــن را تو با خون جگر
بی وفا حالا چــــــــرا سِت می کنی؟
ای که موزون تر ز صدها مانکـنی
این الف با " آ " چرا سِت می کنی؟
ابرواَت چـــــون روسری دارد گره
این گــره ها را چرا سِت می کنی؟
مانده ام این مانتو کـــــــــــوتاه را
با قد و بالا چــــــرا سِت می کنی؟
هرچه می خواهی بکـــن اما پری
با هیولاها چرا سِت می کـــــــنی؟
مصطفی معارف 30/11/90 کرج
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/30 در ساعت : 14:0:12
| تعداد مشاهده این شعر :
839
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.