ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شبی ایکاش میخوردند تیغ ِ ذوالفقارت را....................


   تو را از پینه های    دستهایت می شناسم  من



 منم  در این حوالی  ،  پینه بسته ،  قدِ یک اَرزَن



 



تو را حک کرده ام در ذهن خود ، تا   باورم باشی



در این دنیای نا باور ،    در این  هنگامه ی آهن



 



بزرگی، استواری  ،بیکرانی ،بی نهایت تر



تو اعجاز خداوندی ، هزارانی ولی یک تن



 



همیشه در شبِ  قدر آن قَدَر در ماه میچرخم



ببینی این منم  ِ.....حتی اگر اندازه ی   سوزن



 



و پشت در بیایی نان  بیاری   با   کمی خرما



نه نان و دانه ی خرما نه،..... یک لبخند یک روزن



 



 



در اینجا آدمک ها  بذر شیطان را نگهبانند



همیشه دام میکارند در ایمان ِ  مرد و زن



 



شبی ایکاش میخوردند تیغ ِ ذوالفقارت را



همین هایی که می چرخند پیرامون ِ اهریمن



 



 



تو را از عدل، از نهج البلاغه ،از غدیر ی دور



تو را حس میکنم نزدیک  تر  مثل ِ خدای من



 



تو را من دوست دارم منجی ِ پس کوچه های درد



کمی ساده ولی قدِ   نگاهم   واضح و روشن



 



اکرم بهرامچی





 


کلمات کلیدی این مطلب :  شبی ، ایکاش ، میخوردند ، تیغ ، ِ ، ذوالفقارت ، را.................... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/8 در ساعت : 22:45:1   |  تعداد مشاهده این شعر :  1164


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مهدیه زرعی ( هدیه)
1390/12/8 در ساعت : 22:50:28
سلام
خیلی شعر زیبایی بود. یاد آوری امیر المومنین...

و پشت در بیایی نان بیاری با کمی خرما

نه نان و دانه ی خرما نه،..... یک لبخند یک روزن
کاش خدا ظهور پسرش ،امام زمان (ع) ، رو نزدیک تر کنه...
موفق باشید
علی رضا آیت اللهی
1390/12/9 در ساعت : 9:32:47
سلام
توصيفي است زيبا و صادقانه و به مفهوم داقعي كلمه : شاعرانه .
به سليقه من :
- و پشت در بيايي با كفي نان و كمي خرما
- تخم شيطان
ناصر عرفانیان
1390/12/9 در ساعت : 9:43:51
باسلام وعرض ادب و تشکر بی حد بخاطر این شعر سراسر عمیق شاعرانه زیبا و تصاویر بسیار بدیع جذاب واقعا استفاده کردیم مثل دیگر آثار شما خوب عالی پر محتوا دست مریزاد واحسنت خانم بهرامچی

همیشه سرشار وپر احساس و سلامت باشید
اکبر نبوی
1390/12/9 در ساعت : 12:54:21
درود بر سرکار عالی
دلتنگی زیبایی است برای زیباترین و باشکوه ترین مرد الهی.
خداوند ظهورش را به همه ی انسان ها هدیه فرماید.
برقرار باشید
وحیده گرجی
1390/12/9 در ساعت : 11:57:25


خواندمتان...


سرافراز باشید.


.
احمد فرجی
1390/12/10 در ساعت : 0:20:16
باسلام وادب واحترام/زیبا و روان ودلنشین با زبانی گویا و روان ، موفق باشید

تو را از عدل، از نهج البلاغه ،از غدیر ی دور

تو را حس میکنم نزدیک تر مثل ِ خدای من

راستی من در این بیت تناسب وارتباط مصراع اول ودوم را متوجه نشدم خصوصا « مثل خدای من» را ؟ یعنی من تو را نزدیک تر مثل(خدای من) حس می کنم؟

سلام آقای فرجی
ببخشید من پیام شما رو دیر دیدم
مولا رو از ابتدا بخاطر عدالت و عدل میشناسم بعد اونو در نهج البلاغه ای که ازش به جا مونده میشناسم و از واقعه ی غدیر که با من خیلی فاصله داره و دوره اما یه حس غریبی منو اینقدر به مولا پیوند میزنه که انگار همیشه در من و بامنه مثل حس نزدیکی با خداوند و این عشق و محبت قلبی منه که هرچند ساده ست و کوچیک/ اما مثل نگاه من ساده و روشنه/ممنونم اومدید

مصطفی معارف
1390/12/9 در ساعت : 19:54:55
خدمت خواهر تیز بین ودقیقم درود و سلام حقیر کارهای طنز هم در حد بضاعت دارم ودر سایت ( دفتر شعر ) هم اسنادش موجود است ( به طنز )
اما بعد ٰ این قطعه بخش اولش است و هنوز سوار اسب آهنی نشده ایم
در مورد قافیه هم با تمام دقتی که کرده بودم گاف دادم ودر صدد اصلاح هستم .
ممنون که به سیاه مشق های من هم سر می زنید .
شاد ترین لحظه ها را برایتان آرزومندم
ابراهیم حاج محمدی
1390/12/9 در ساعت : 7:30:57
سلام علیکم
سروده های زیبای شما را پیگیر می خوانم و لذت می برم . از این یکی هم بسیار استفاده کردم . مستدام باشید .
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/12/9 در ساعت : 3:10:7
سلام خانم بهرامچی گرامی
زیبا سروده ای با مضامین عالی وتأثیر گذار .استفاده کردم
سرفرازباشید
مجتبی اصغری فرزقی
1390/12/9 در ساعت : 10:53:30
سلام سركار خانم


اولا ممنون از حضور مداوم حضرتعالي در دفتر شعرم


كار شما را خواندم

خوب بود


همان بيت اول

مي شناسم من

يك مقدار با توجه به آوردن من و مي شناسم كه ميم نشان دهند ه همان من است كمي حشو است ولي در مجموع كار زيبا و خوبي بود


موفق باشيد


من نقاد نيستم و در اين حوزه وارد نمي شوم تا...


تاعلي
حسین سنگری
1390/12/9 در ساعت : 12:59:25
درود بر شما خانم بهرامچی گرامی.
شعر زیبای شما رو با اجازه در سایت بانک اشعار اهل بیت (ع) ثبت کردم.
لینک شعر شما:
http://komeit.ir/chardahmasoom/emamali/ghazal/1371-tighe-zolfaghaar

برقرار باشید
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/12/10 در ساعت : 8:28:17
سلام و عرض ارادت
دردمندانه سروده اید عشقی شیرین را به مولایی که ای کاش درست می شناختیمش

سلام آقای روحانی
ممنونم از محبت شما
علی میرزائی
1390/12/9 در ساعت : 11:36:30
سلام سرکار خانم بهرامچی
قطعه ی زیبا، استوار،با بیانی بدیع
وفاخر ، معانی عمیق وشایسته وحسی درخور
شبی ایکاش میخوردند تیغ ِ ذوالفقارت را


همین هایی که می چرخند پیرامون ِ اهریمن
درود بر شما
هدیه ارجمند
1390/12/9 در ساعت : 14:10:14
سلام علیکم سرکارخانم بهرامچی گرامی.....
ممنون از حضورتون...

زیبا بود...احسنت برشما واشعارتون.....
موفق باشید ودر پناه خدا........
بازدید امروز : 7,595 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,963,988
logo-samandehi