چون طیف سبز آبی ّ الماس تراشی
خفته است در چشم تویک ایوان کاشی
آخر چگونه می شود از آن سیاهی
رنگی چنین کامل به چشمانم بپاشی
من را ببخشا ناقصم من گنگ و الکن
محو نگاه توست این مبهوت ناشی
یک آسمان در چشمهایت جای دادی
یک مینیاتور از چهره ات در آن حواشی
رنگین کمانی سایه سایه ، نور در نور
پل می کشد از زیر مژگانت یواشی
انگار از یک معدن لبریز گوهر
با پلک خود داری جواهر می تراشی
واکن نگاهت را که از دنیا به جز تو
چیزی نمی ماند چه وضع دلخراشی
ای کاش می شد درتمام طول دنیا
رنگین ترین بی رنگی عالم تو باشی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/10 در ساعت : 23:4:56
| تعداد مشاهده این شعر :
895
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.