کالسکه ی بزرگ آهنی ام کو ؟
آن خواهران زشت ناتنی ام کو ؟
ساعات نیمه شب شده...آخر
کفش بلورتنگ و دیدنی ام کو؟
باید به جنگ دیو ها بشتابم
پس لوبیای خشک رستنی ام کو ؟
سهراب وار عزم و قصد سفر دارم
چمدان خاطرات بردنی ام کو؟
زنجیرهای دست و پای مرا واکن
آن توسن سپید مردنی ام کو ؟
مادر بدان اثر نکرده دعایت
تعویذ سبز دور گردنی ام کو ؟
دکتر ببین ....حدود ساعت مرگ است
بطری سرد آب معدنی ام .......کو ؟
دورم پراز فرشته های سپید است
دارو و ....دوزهای خوردنی ام کو ؟
کلمات کلیدی این مطلب :
هذیان ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/13 در ساعت : 21:25:52
| تعداد مشاهده این شعر :
853
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.