ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



چرا می گریم ؟ چرا می خندم ؟ سرودهء از امین الله مفکر امینی


چرا می گریم؟ چرا میخندم؟



ملامتم مکنید ای صاحبدلان خدارا!



به تفسیرش در سکوتم



مرا او آفرید



توشهء زنده گی را به طومارم ببست



هرچه می بینم زاین طومار بسته بینم



که در هر بندش  شادی و غمی پیوسته بینم



آنچه بود و نبود بوده ، بدست او بوده



اگر غم باشد بدارش دوست



وگر خوشی ها باشد ، دانش ز احسان او



مرا اختیاری نبودست بر جولانگهی تقدیر



که سزاوار هرچه بوده ام ، نبینم جز آن



باین افسانهء زنده گی هر که رنگی اندازد



یکی ز عیسی گوید ، دیگری موسی ، دگر محمد



یکی از زبور وطورات ، دیگر از انجیل و قرآن



مذاهب رنگ انداخته بطوری بر هستی و خلقت



مرا زین تعبیر ها ، روح و تن گدازد



ملامتم مکنید ای صاحبدلان خدارا !



چرا می گریم ؟ چرا میخندم؟



جرا به کردهء انکشت گذارند !



بنای این جهان گر زادهء اوست



نباید شکایت ز خوب و بدی



که عقل و خرد را هم نیست رهی بآن



این معمایی است که یک حل نا گشته دیگر آید



تسلسل این دور یکی پشت دیگر آید



وگر خط بطلان کشم بر سر تقدیر و سر شت



ورگرایم بر منطق و رای و تدبیر



دیگر مشکل نباشد بر کرده و نا کرده ها



ولی در میان، گم گشته ام به تفسیر بود و نبود سپهر



یکی ز می و میخانه گوید و دیگر از دیر کنشت



یکی ز بتخانه گوید و دیگر از کعبه و مسجد



در بحر تفکر غرقم بر حل این معما



بر تفکر عالم هستی و بقا



ولی اینقدر دانم که آمد و رفت باشد بر این گنبد سپهر



فنا و بقا را تسلسلی است



ملامتم مکنید ای صاحبدلان خدارا!



چرا میگریم ؟ چرا میخندم ؟


کلمات کلیدی این مطلب :  چرا ، می ، گریم ، ؟ ، چرا ، می ، خندم ، ؟ ، ، ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/24 در ساعت : 1:32:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  895


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 517 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,956,910
logo-samandehi