ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صلاح کار کجا؟ خانه ی خراب کجا؟


سوار ِ زخمی، از جنگ، داشت برمی گشت



سوار اسب... که نه! مرد توی ماشین بود



هوای یخ زده ی شب به صورتش می خورد



و برف داشت می آمد... و شیشه پایین بود



به جاده زل زده بود و به نور و تاریکی



به خود، به حرکت ِ اشیا، به شهر بدبین بود



گرفت در بغلش ساک خاک خورده تری



و گریه کرد به آهستگی، که غمگین بود





«دلت گرفته؟ چرا؟ من که عاشقت هستم!



دلت برای تفنگت چه زوود! تنگ شده»



نه! مرد پا شده یک روز با صدا با جیغ



و خاک ریخته روی سرش... و جنگ شده



و چشم هاش نشسته میان کاسه ی خون



دلش که تکّه ای از ماه بوده، سنگ شده



کنار دلهره با تیربار خوابیده



گلوله خورده سرش، عاشق تفنگ شده!





صلاح کار کجا؟ خانه ی خراب کجا؟



کسی نبود بفهمد که من خراب ترم!



که استخوان کسی لای زخم های من است



که از جهنّم موعود در عذاب ترم



پیاده می شوم از تاکسی، کجای جهان؟



برای زندگی از قبل بی جواب ترم



و اسب شیهه کشید و به آخورش برگشت



سوار غرق شد از گریه توی خواب ترم



 



...



فاطمه اختصاری


کلمات کلیدی این مطلب :  صلاح ، کار ، کجا؟ ، خانه ، ی ، خراب ، کجا؟ ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/24 در ساعت : 10:36:45   |  تعداد مشاهده این شعر :  1080


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 18,905 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,865
logo-samandehi