کویر خاطرات من تشنه یک ترانه بود
منتظر شنیدن صدای عاشقانه بود
که ناگهان حضور تو درون من جوانه زد
گفت دلم خوش آمدی آمدنت ترانه بود
اول روز عاشقی نمی رود ز یاد من
نگاه گرم و نرم تو آخر شاعرانه بود
زندگی قشنگ من شد به فدای عشق تو
حیف ولی برای تو بازی کودکانه بود
گفتمت از دلم نرو رفتی و بی وفا شدی
خواهش و التماس من ساده و صادقانه بود
دسته گل شقایقت مانده به پیش من هنوز
پس تو چرا شکستی ام این همه گل بهانه بود؟؟؟
ولی تو را قسم به عشق نشین به قلب هر کسی
مثل کبوتری دورو اگر که آب و دانه بود
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/8 در ساعت : 3:18:34
| تعداد مشاهده این شعر :
1062
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.