ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل :::: حس نوستالوژیک چشمانت، برده ما را به عهد دقیانوس


حس نوستالوژیک چشمانت، برده ما را به عهد دقیانوس



مثل اصحاب کهف می بینم، هر شب از متن خواب ها کابوس



یوسف از مصر می رسد آنگاه، هر چه زؤیاست، می شود تعبیر



هر چه تعبیر، می شود واقع، مثل احساس های نامحسوس



خواب دیدم که خواب های جهان، همه تسخیر چشم های توأند



خواب دیدم... چقدر می ترسم، من از این خواب های نا مأنوس



خواب ماهی که مانده بی آب و، آسمان بدون مهتاب و -



روزگاری که سخت تاریک است، مثل شب های تار و بی فانوس



چشم هایت دو تا نهنگ بزرگ، چشم هایم دو ماهی کوچک



تنگ آبی است سهم ماهی ها ، سهم چشمان توست اقیانوس



***



دردم این است که نمی فهمد،  غم تنهایی مرا بودا



درد من بی دواست، می دانم، درد من بی دواست جالینوس...



 



وبلاگ من



پایگاه بانک اشعار اهل بیت علیه السلام - کمیت



حسین سنگری


کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، :::: ، حس ، نوستالوژیک ، چشمانت، ، برده ، ما ، را ، به ، عهد ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/14 در ساعت : 14:18:1   |  تعداد مشاهده این شعر :  1650


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی پورکریمی
1391/1/14 در ساعت : 20:31:1
سلام جتاب سنگری عزیز

خواب ماهی که مانده بی آب و، آسمان بدون مهتاب و -


روزگاری که سخت تاریک است، مثل شب های تار و بی فانوس

این غزل زیبا و با ارزش را چندین مرتبه خواندم خیلی عالی بود .با پوزش دوپیشنهاد هم دارم :

1 - حس نوستالوژیک چشمانت، برده ما را به عهد دقیانوس


مثل اصحاب کهف می دیدم، هر شب از متن خواب ها کابوس

فعل مصرع دوم حتما باید حال باشد :مثل اصحاب کهف "می بینم"، هر شب از متن خواب ها کابوس
هیچ منافاتی هم با "خواب دیدم " بیت های بعدی ندارد.چرا که در این استمرار "خواب دیدن"
"خواب دیدم " می تواند اتفاق افتاده باشد.
2 - آب دریاست سهم ماهی ها ، سهم چشمان توست اقیانوس
تنگ آبی ست سهم ماهی ها ..... یا..... آب رودست سهم ماهی ها

موفق باشید .

**********
پاسخ: درود بر استاد پورکریمی عزیز ... بسیار ممنونم از لطفتان ... هر دو تغییری را که فرمودید اعمال کردم و چه زیباتر شد شعر ... شاگردنوازی فرمودید
آرزو پناهی (باران)
1391/1/14 در ساعت : 19:3:14
درود بر شما
آفرین آفرین
دستمریزاد زیبا بود
پایدار باشید...

**********
پاسخ: درودتان باد ... سپازگزارم از شما ... لطف کردید
علی رضا آیت اللهی
1391/1/15 در ساعت : 15:39:4
سلام
صميمانه . خصوصي
در مورد شعر اخير بنده پارتي بازي فرموده ايد ! يعني بيش از حد لطف كرده ايد . امٌا « شعر سپيد » شعري است كه كاملا" فاقد وزن و قافيه و آهنگ باشد و مثل اشعار خانم پناهي مشابه نثر باشد ؛ حال آنكه اشعار نيمائي يا آزاد بنده داراي وزن هستند و طبيعتا" لازم است با تاني و با صدائي كمي بلند خوانده شوند . متاسفانه صفحه بنده اشعار را درست از ورد كپي نمي كند و به هم مي ريزد : يا راست چين مي كند يا وسط چين كه خواندن آنها را دشوار مي سازد !
رزیتا گوهرشاهی
1391/1/17 در ساعت : 11:18:15
سلام آقاي سنگري
سروده ي زيبايي مرقوم فرموديد آفرين بر قلمتان وبا چنين قافيه ي خاصي ،درود بر رواني وزن شعرتان پيروز باشيد

**********
پاسخ: درود بر شما خانم گوهر شاهی گرامی ... شما لطف دارید ... بزرگواری فرمودید ... برقرار باشید
مصطفی معارف
1391/1/15 در ساعت : 12:53:34
زیبا بود و جناب سنگری عزیز.
موفق باشید

**********
پاسخ: درودتان باد استاد معارف عزیز ... کلیک رنجه فرمودید ... بسیار متشکرم
علی رضا آیت اللهی
1391/1/23 در ساعت : 18:14:42
به دوست عزيز و ارجمند ي كه سمبل فعاليٌت و سلامت و شجاعت و به خصوص عدالت طلبي به شمار مي رود سلام !
تولدتان مبارك .
تولد افرادي چون شما واقعا" براي ما ملٌت ، مبارك و غنيمت است .
بنابر اين تولدتان را از صميم قلب تبريك و تهنيت مي گويم .
اميد وارم كه با عمري بسيار طويل هميشه در سلامت و سعادت ، موفق و مؤيد بوده باشيد انشاء الله تبارك و تعالي .

**********
چقدر دریا دلید استاد ... سپاسگزارم ... شاگردنوازی فرمودید
سید حسن رستگار
1391/1/17 در ساعت : 3:5:39
سلام حسین عزیز
شعر زیبایی بود
آفرین

بر قرار و بر مدار
یا علی

**********
پاسخ: به به سلام بر جناب رستگار عزیز ... بعد از این همه بی خبری بالاخره در خدمت شما بودیم ... بسیار خوشحالماز این موضوع ... برقرار باشید دوست خوب شاعرم
مینا محمودی
1391/1/14 در ساعت : 17:24:46
سلام بسیار لذت بردن ازخوانش شعرتان

**********
پاسخ: سلام بر شما خانم محمودی ... شیرین کام باشید
علی رضا آیت اللهی
1391/1/15 در ساعت : 9:47:35
سلام
اين تغزل گونه ي سبك هندي مدرن ، با آنهمه تشبيه بالكنايه ، جدل مانندي است كه غالبا" به مغالطه مي كشد؛ و در واقع دستخوش تفنن گرائي شاعر خوش قريحه اش ، در جادٌه اي بين طنزپردازي و شوخ طبعي ، مي گردد ؛ و داستان همچنان ادامه دارد يا در واقع بايد ادامه داشته باشد ....

**********
پاسخ: درود بر استاد و منتقد عزیز جناب آیت اللهی.
شما همیشه لطف خود را به شاگردتان ابراز فرموده اید ... ارادت بنده را پذیرا باشید ...
اکرم بهرامچی
1391/1/17 در ساعت : 0:43:32
سلام آقای سنگری
غزلتون خیلی زیباست و مانا
فقط یک کلمه انگار در این بیت از قلم افتاده
دست مریزاد
خواب دیدم که خوا جهان.....، همه تسخیر چشم های توأند
خواب دیدم... چقدر می ترسم، من از این خواب های نا مأنوس

**********
پاسخ: درود بر شما خانم بهرامچی گرامی ... شما لطف دارید ... بله ... یک حرف جا مونده بود ... اشتباه تایپی بود ... ممنونم از توجهتون.
علی میرزائی
1391/1/14 در ساعت : 14:53:11
سلام دوست نازنین جناب سنگری
غزلی است روان و زیبا بامضمون وقافیه ی متفاوت
دست مریزاد

**********
پاسخ: درود بر استاد میرزایی عزیز ... صمیمانه به شما ارادت قلبی دارم ... برقرار باشید
سیده فاطمه صداقتی نیا
1391/1/17 در ساعت : 19:26:19
سلام برادرم...
واقعن زیبا بود.
ممنونم

**********
پاسخ: سلام خواهرم ... لطف کردید ... بسیار ممنونم از شما
اکبر نبوی
1391/1/15 در ساعت : 3:48:5
درود بر جناب سنگری عزیز
غزلی بسیار زیبا و دلنشین است. احسنت بر شما و دست مریزاد.
فقط کاش این غزل زیبا از واژه ی " نوستالژیک " برخوردار نبود.
پاینده باشید

**********
پاسخ: درود بر استاد عزیزم جناب نبوی ... راستش کل قضیه ی شعر روی کلمه نوستالوژیک می چرخه ... :دی
هدیه ارجمند
1391/1/17 در ساعت : 17:42:43
سلام علیکم جناب سنگری گرامی....
درود برشما برای دومین بارغزل زیبای شمارو خوندم ولذت بردم...
"یوسف از مصر می رسد آنگاه، هر چه زؤیاست، می شود تعبیر


هر چه تعبیر، می شود واقع، مثل احساس های نامحسوس"
جسارتا در این مصرع به نظرم اشتباه تایپی داره ویک واژه جا مونده:
"خواب دیدم که خواب جهان.....، همه تسخیر چشم های توأند"
موفق باشید ودر پناه حق

**********
پاسخ: درود بر شما خانم ارجمند گرامی ... سپاسگزارم از حسن نظرتون ... بله اشتباه تایپی بود و برطرف شد.
برقرار باشید
بازدید امروز : 5,432 | بازدید دیروز : 6,651 | بازدید کل : 122,953,592
logo-samandehi