ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



واژه هایی غریب(برای مظلومیت مادرم و غریبی مولایم)


شاید شرح مظلومیت مولایم باشد... تقدیم به...



***



نیمه شب بین شهر می رفت و، لحظه ها مثل خواب و رویا بود



چه غریبانه راه می آمد، بی حریم و چقدر تنها بود



بین آن های و هوی ساکت شهر، نفسش بند آمد و ناگاه



«بین دیوار و در به هوش آمد»*، توی کوچه چقدر غوغا بود



یاد آن ساعتی که با ناله، می شنید از زبان آهوها



شیر در بند گرگها بود و، همه  شهر در تماشا بود



واژه های غریب در شعرش، واژه هایی غریب در ناله



تازیانه، طناب، دیوار و... واژه هایش فقط همین ها بود



بعد آن ساعتی که در ذهنش، همه ی ماجرا مجسم شد



درد دلهای چاه دیدن داشت، گفتگویش چقدر شیوا بود



با تمام غمی که در سر داشت، با تمام مصیبت دیروز



فکر یک ماجرا عذابش داد، فکر فردا و داغ فردا بود



...



دم آخر کنار آب فرات، لحظه ای چشم خونی اش وا شد



و در آن حالت پریشانش، ناله اش ذکر وای زهرا بود





* این قسمت وام گرفته از کتاب "نه سال عاشقی" سروده "آقای علی اصغر ذاکری" بود.


کلمات کلیدی این مطلب :  واژه ، هایی ، غریب(برای ، مظلومیت ، مادرم ، و ، غریبی ، مولایم) ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/1/15 در ساعت : 14:42:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  1388


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حسین سنگری
1391/1/15 در ساعت : 17:4:13
درودتان باد برای حضرت زهرا باید بهترین ها را نوشت... کم کاری برای بی بی ممنوع احسنت غزل زیبایی بود برقرار باشید
ابراهیم لایق برحق
1392/5/28 در ساعت : 1:40:15
بی نظیر محمد جواد عزیز.

امیدوارم به زودی در حرمشان صله بگیرید.
بازدید امروز : 6,944 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,562,904
logo-samandehi