ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



می کشم پنجره را سمت خودم


 



 



 



مثل یک قافیه  سختم ، گیچم



ته مصراع غلط می پیچم



خسته ام از تو و از دست خودم



گیر داده به همه حوصله ام



می رسی باز به یک قرقرشوم



که شروع می شود از بغض گلوم



می خزی کنج دل و لاک خودت



توی تنهائی غمناک خودت



کش می آید همه ساعات بدم



بدترین گونه ی حالات بدم



ابر بارانی روی کوهم



بدترین شکل غم و اندوهم



به دلیلی که کمی گم شده ام



یا شبیه همه مردم شده ام



به دلیلی که توقع دارم



 توی تلخی تو بمانی یارم



خسته ام خسته از این زن بودن



توی افکار تو یک تن بودن



قصد دارم بگریزم از کار



صفحه ای کاغذ و میز و خودکار



مثنوی می چکد این جا قلمم



 من ولی تشنه ی شهد غزلم



توی بن بست عجیبی گیچم 



بی خودی دور غزل می پیچم



 



می روم تا ته کاغذ دو دو



سمت یک مثنوی تازه جلو



کم کم آرام شده افکارم



نم جوهر زده بر خودکارم



کم کم اسوده و آرام شدم



می کشم پنجره را سمت خودم



تا بدانی که دلم مهتابی ست



آسمان دل من ابری نیست



بخزی باز ز لاکت بیرون



اری آرام شده این مجنون



 



 



بهار91


کلمات کلیدی این مطلب :  می ، کشم ، پنجره ، را ، سمت ، خودم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/16 در ساعت : 1:44:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  1350


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اکبر مقدم
1391/1/16 در ساعت : 8:31:43
سلام
لحظه هاي خودتان راخيلي روان سروديد
افرين بر شما
عباس خوش عمل کاشانی
1391/1/16 در ساعت : 4:49:12
با سلام و درود بر شما.ازین مثنوی فاخر و دلربا حظ وافر بردم.دست مریزاد.
مینا محمودی
1391/1/16 در ساعت : 11:51:33
سلام خانم اوجی
شعرتان دراوج است همچنان
علی میرزائی
1391/1/16 در ساعت : 11:38:3
سلام سرکار خانم اوجی
شعری زیبا ومتفاوت است
استفاده بردم درود بر شما
هادی ارغوان
1391/1/16 در ساعت : 18:4:3
سلام
بسیار زیبابود.
شایداگراین محتوا رادرقالب غزل می ریختید این قدر دلنشین نمی شد.
تاریخِ سرایشِ این مثنوی نشانگرشروع خوبی است که امیدوارم تداوم
داشته باشد.
ارتباط عمودی ی بیت چهارم و آخرمی توانست تاثیربهتری داشته باشد،اگر
شاعربیشتردقت می کرد.
مضاف براینکه دربیت آخر ( آن طور که استنباط می شود) شاعرخودرامجنون
خطاب می کند، حال این که درجایی از زن بودن خود خسته است.
به هرحال این مثنوی مسلمن ارزش چندبارخواندن را داشته و دارد.
بهروزباشید.
آرزو پناهی (باران)
1391/1/16 در ساعت : 16:33:7
درود بانوی قلم
در اوج هستید
شک مکنید..
مهدی ناصری
1391/1/17 در ساعت : 17:3:46
سلام خانم اوجی مصرع اول شعرتون خیلی زیباست.......عالی بود......بدرود
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/1/16 در ساعت : 1:59:32
سلام . زیبا بود و دوست داشتنی. ممنون
مصطفی معارف
1391/1/16 در ساعت : 10:48:52
کار زیبایی بود و صرف نظر از یکی دو ایراد وزنی و قافیه ای در مجموع قشنگ بود ولی اگر دستی به سر و گوشش بکشید و روان ترش کنید خیلی زیباتر می شود.
سر بلند باشید
علی رضا آیت اللهی
1391/1/16 در ساعت : 14:8:52
سلام به بانوي شعر
*
مادرم مي گفت : مادر نشوي !
گرشدي « ماد » شوي « در » نشوي
سنگ خارا شوي و آب زلال
آتش اشك قلندر نشوي
*
مال بي صاحب شوهر هرگز
گر شدي « تك » بشوي ، « هر » هرگز
تابع محض تمام اميال
دست و پا بسته و ابتر هرگز !
*
مهدی ناصری
1391/1/17 در ساعت : 16:56:15
درود به شما خلانم اوجی..............بسیار زیبا بود...مرسی.....
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1391/1/16 در ساعت : 1:53:43
سلام . زیبا بود و دوست داشتنی. ممنون
مجتبی اصغری فرزقی
1391/1/16 در ساعت : 10:4:36
مثنوي خوبي بود خانم اوجي


من قبلا هم كارهاي شما را در فضاي مجازي دنبال كرده ام


موفق باشيد
علی‌رضا دل‌خوش
1391/1/16 در ساعت : 13:6:45
عالی بود و چیزی از غزل کم نداشت.
تکه های قشنگش محشر بود مثل (( بدترین شکل غم و اندوهم))
کی گفته نمی شه با مثنوی هم غزلی عاشقانه گفت.
دستتان درست.
حسین سنگری
1391/1/17 در ساعت : 14:58:27
درودتان باد
بازدید امروز : 314 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,986,804
logo-samandehi