شهریور 1385
باز سیل اشک برد افکار من
دفتر شعر و غزل شد یار من
سوگ زهرا دختر پاک نبی است
مادر سبطین،همراز علی است
سوگ زهرا، سوگ محسن، سوگ یاس
درد مولا، مردمان ناسپاس
بی حضور عشق امکانم نبود
تا بگویم قصه ی یاس کبود
تا بگویم قصه ی شمشیر و دود
تا بگویم پشت در آن دم که بود؟
دست مولا ریسمان بندِ که بود؟
قلب او مجروحِ لبخندِ که بود؟
درد زهرا،سوگ محسن،آه او؟
خنده ی اغیارِ نا آگاه او؟
آتش در، خانه را روشن نمود
صورت زهرای اطهر شد کبود
سرخی آتش به نیلی می زند
دست یک دیوانه سیلی می زند
سرخی آتش مهیا می کند
سوز مولا را معلّا می کند
ای عبور لحظه ها آهسته تر
ای غلاف شرک بیرون آ زِ در
آخر، این کاشانه از آنِ علی است
پشت این دیوار و در، جانِ علی است
پشت این دیوار و در، یک مادر است
صورتش یادآور پیغمبر است
پشت این دیوار و در، تاریخ بود
اتصال سینه ای با میخ بود
میخ در، با سینه ی زهرا چه کرد؟
ناله ی زهرا خدا، آنجا چه کرد؟
ناله ای زد گفت، ای وا محسنم
یا علی، افتاده اینجا محسنم
آتش و دود و غضب در خانه بود
شعله های شرک در کاشانه بود
شرمتان باشد چه آذر می زنید؟
خانه بی مرد را در می زنید؟!
شرمتان باشد که پهلویش شکست
محسنش را داد اما کام بست
نام او زهرا انیس مرتضاست
دخر پاک نبیِ مصطفاست
یا علی! دستانِ با احساس تو
گونه های خیس پر الماس تو
یا علی !مولای خوبان! یا علی
معنی شمس الضحای منجلی
باده نوش جرعه ی ناب توام
روی بنما سخت بی تاب توام
معنیِ حسن القضا در نام تو
رمز و راز عشق دارد وام تو
مصطفی را یاور و همدم تویی
مونس پیغمبر خاتم تویی
ای عروجِ کلمه کوثر علی
ای شکوهِ مصرعِ آخر علی.