سلام دوستان شاعرم؛
بخاطر این تبریک با تاخیر پوزش می خوام و سالی پر از مهرورزی رستگاری وکامکاری رو براتون آرزو می کنم.
شعری که تقدیم می کنم،الهام گرفته از فوت دختر بیست ساله یکی از آشنایانه که در روزهای آغازین بهار بر اثر خونریزی مغزی به وقوع پیوست.خداوند به همه داغ دیده ها صبری جمیل عطا نماید.
وقتی که بهار مست ومسرور در کوچه ما هوار می زد
وقتی که قناری از سر شوق خود را به دل بهار می زد
وقتی که صدای خنده باد در گوش علف لطیفه می گفت
آن دم که نسیم صبحگاهی با طره بید تار می زد
این سوی شبیه مادر ابر آبستن قطره های باران
یک مادر مانده در تحیر، بی وقفه چو ابر زار می زد
دنیابه نظر خموش و بی رنگ،خاکستر مرگ خفته در شهر
هر لحظه به بال آرزویش صد سنگ سیاه بار می زد
پیچیده کفن به جسم فرزند، آن دختر همزبان مادر
این بار به جای همزبانی خنجر به دل نزار می زد
رویای لباس خانه بخت ،رویای عروس و بوی اسپند
آن جسم سپید خفته برسنگ رویای دلش به دار می زد
شد پیک بهار قاصد مرگ، پاییز و بهار در هم آمیخت
باران بهار شوخ و بی رحم بر صورت سوگوار می زد
افشین تل لو--- بهار نود ویک
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/19 در ساعت : 12:28:27
| تعداد مشاهده این شعر :
1042
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.