ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سهراب کشان


سهراب کشان



آن فتنه ی آشکار  کی کاوسان



شد خنجری و نشست در پاره ی جان



تو مهره ی بی اراده بودی رستم



تکرار مکن بازی سهراب کشان



 



پنهان کاری



سهراب چه بی پرده چه با طنازی!



بازیگر صحنه ی نقاب اندازی



قربانی یک تبار ِ پنهانکاریم



ای وای از این حقه ی رستم بازی



 



تبانی



بگذار بگویمت چنین بی پرده



سهراب و سمنگان و تهمتن بودند



قربانی یک تبانی گسترده


کلمات کلیدی این مطلب :  سهراب ، کشان ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/1/27 در ساعت : 18:1:12   |  تعداد مشاهده این شعر :  2042


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی میرزائی
1391/1/27 در ساعت : 19:15:43
سلام جناب رحمانی عزیز
ربا عی های فاخر و قابل تاملی است
که با ذکاوت وهوشمندی تمام سروده اید
دست مریزاد
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1391/1/27 در ساعت : 21:50:56
سلام آقای رحمانی عزیز وبزرگوار
بسیارزیبا ودلنواز وفاخر بدیع سروده اید.دست مریزاد
سربلندوپیروزباشید
مصطفی پورکریمی
1391/1/27 در ساعت : 23:15:13
سلام جناب استاد رحمانی عزیز
شما همیشه اشعارتان زیبا و افق نگاهتان متفاوت است .بسیار عالی بودند .

////////

عمو مصطفی سلام.

آیا درباره نظر استاد نبوی سخنی دارید؟
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/1/28 در ساعت : 3:32:6
با سلام مجدد خدمت جناب استاد رحمانی عزیز
آن چه که استاد نبوی در دید گاه خودشان مرقوم فرموده اند واقعیتی است که از یک اثر تراژدی یا غمنامه انتظار می رود .
اگر شما به شعر ناقابل من هم توجه بفرمایید در بیت دوم شگفتی خودم را از آن نشان داده ام که شما یعنی برادر صادق ، توانسته اید با نگاه به یک کار ناپسند ، زشت و دلخراش ( سهراب کشان ) یک رباعی به این زیبایی خلق کنید .
بعضی از تحلیل گران معتقدند که فردوسی از داستان های کهن بنا به میل ، سلیقه و ذوق خودش آنچه را که می خواسته گزینش می کرده و گاهی در اوج ارائه ی نقش قهرمان داستانهایش ، نطر و دیدگاه خودش را نیز اعمال و بر سیره و روش قهرمانان داستان تحمیل می کند. از جمله در نبرد رستم و سهراب ظاهرا به چنین کاری دست زده است . رستم قهرمان پرداخته ی ذهن و زبان حکیم طوس که نماد اعتلای انسانی از نظر هنر ، اخلاق و اندیشه و کمال است و از هیبت انسانی زمینی ، به موجودی آسمانی تبدیل شده ، به دلخواه فردوسی در گیر در عشقی زمینی با تهمینه است . سهراب که جوانی کم سن و سال ولی بر آمده ، تربیت یافته و برومند است ، هم به دنبال پدر می گرد و هم در این اندیشه است که همین پدر را بیابد اختلافات ایران و توران را از میان بردارد و آن شخصیت با ارزش و والا را بر هر دو سرزمین به هم پیوسته حاکم کند . در این تراژدی طبق روال هر تراژدی دیگر ، رستم و سهراب تا آخر داستان همدیگر را نمی شناسند ولی چشم پنهان خالق اثر ، یعنی فردوسی بزرگ باز است و همه چیز را می بیند و کارگردانی می کند و به نظر می رسد چاشنی پنهانکاری و دسیسه را به آن داستان بزرگ و کم نظیر چشانده است . و البته نباید انکار کنیم که رد پای زنی هم در گوشه کنار این تراژدی به چشم می خورد .
در چنین صورتی می توانیم به آقای رحمانی حق بدهیم که نام رباعی را پنهان کاری بگذارد و از تبانی ، دسیسه و حتی توطئه های آن تصویر برداری کند و از سوی دیگر به آقای نبوی که تراژدی را خوب می شناسد و نقش توانمند تقدیر و ناتوانی قهرمانان داستان در برابر آن را لازمه ی شکل گیری تراژدی هایی از این قبیل می داند ، حق بدهیم که علیرغم دوست داشتن ساختار شعر ، معنای به دست آمده از آن را نپسندد. ولی من هنوز هم می گویم
بر شعر درود و بر دل ِ شیدایی
دیروزی و امروزی و هم فردایی
به به که چه کرده این برادر صادق !
سهراب کشان و این همه زیبایی !
سیاوش پورافشار
1391/1/27 در ساعت : 19:28:5
درود بر شما
معنادار و شیوا و عالی است
دست مریزاد
اکبر نبوی
1391/1/27 در ساعت : 22:37:55
درود بر صادق عزیز و گرامی
زبان این شعر بسیار قوی و ستودنی است. اما از نظر معنا آن را نپسندیدم
عزیز تر از دل! تراژدی که یکی از ژانرهای بنیادین درام است بر پایه اشتباه قهرمان بوجود می آید. و رستم به عنوان قهرمان، با اشتباه سترگ خود، تراژدی را رقم زده است. چنانچه در تراژدی رستم و اسفندیار، این اسفندیار است که تراژدی را بوجود می آورد. چرا که در آن داستان، نقش قهرمان را اسفندیار بازی می کند. در تراژدی نخست ضد قهرمان افراسیاب است و کاووس، عنصری خودخواه و جاهل که به غریزه قدرت و شهوت وابسته است. و با بهانه تراشی برای رساندن نوش دارو به رستم ( که خود نوش دارو را باید تاویل کرد ) عملا در خدمت ضد قهرمان قرار گرفته است
اگر بخواهیم از سطح تحلیل دراماتیک ماجرا فراتر برویم، در هر دو تراژدی ( رستم و سهراب و رستم و اسفندیار ) این تقدیر است که بازیگر اصلی است و تقدیر چنین بود که رستم برای پیمودن مراحل سلوک خود باید نفس اش ( سهراب ) را قربانی می کرد. و اسفندیار برای پر شدن چشم دنیا خواهانه اش ( قدرت و تاج و تخت پدر ) باید که به سیستان می رفت و آنچنان می کرد که کرد
گامی ژرف تر که بنهیم به قهرمان اصلی ماجرا می رسیم. و تقدیر از بازیگری به قهرمان ارتقا پیدا می کند و این قهرمان برای خودش شاخصه و میزان های جدایی دارد که در حوصله ی این بحث نیست
درود بسیار بر حضرت ت و عذر خواه جسارت به محضر شما و شعر خوش زبان و محکم تان
سرافرازی ت افزون و عزت ت پایدار .

////////

اکبر عزیز سلام
این یک برداشت شاعرانه از آن تراژدی هولناک است. و من نمی توانم به استدلال محکم شما پاسخی درخور بدهم. امید که اساتید این حوزه که در این سایت هستند به یاری من آیند.
مریم وزیری
1391/1/28 در ساعت : 0:10:57
بسیار زیبا... درود بر شما
مجتبی اصغری فرزقی
1391/1/28 در ساعت : 8:50:44
سلام جناب آقاي رحماني


كارهاي شما را خواندم


كارهاي اسطوره اي لايه هاي دوم و سوم دارد.....البته...
علی رضا آیت اللهی
1391/1/28 در ساعت : 18:8:18
سلام
در زيبائي و رواني شعرهاي شما بحثي نيست . ماشاء الله . ميماند مباحث محتوائي كه تا من پيرمرد بخواهم خودم را برسانم استادان محترم سايت همه حرفها را زده اند و در اين زمانه ي مشهور به « عدالت اجتماعي » حرفي براي بنده باقي ننهاده اند : سهراب تقريبا" هفتاد ساله ! .
البتٌه تحليل ها و تفسيرها و نهايتا" تعبيرها متفاوت اند ؛ و زيبائي هنر و ادبيٌات نيز در اين تفاوت و تنوع است : و نيزتفاوت هنر و ادبيٌات با رياضيٌات و تاحدودي فيزيك و...
مثال « رستم و سهراب » كه « اصل مطلب » نيست . فقط يك شاهد يا مثال يا به تعبيري « سمبل » است . فرع مطلب است ؛ امٌا چه ولوله اي ! چه « شاهنامه شناسي » ئي و چه « فردوسي شناسي » ئي كه به راه نيانداخته است!!! .
به نظر من ، كه در اين جمع شعر و شاعري ، كوچكترين هستم ، شما از « فتنه » ي ناشي از « پنهانكاري (نيرنگ ) » دار و دسته دشمن ( كيكاووس ، كه او هم در اينجا فقط يك مثال است ) سروده ايد ؛ و آنهم به اين وضوح و صراحت . رستم به عنوان يك قهرمان نه در مقابل اراده و نه حتي در مقابل « تقدير » بلكه در مقابل « بي خبري » ئي كه براي همه يك پيشامد و امري طبيعي است و در اينجا خدعه آميز نيز بوده است قرباني شده است همانطور كه در انتهاي عمر خود با بيخبري از وجود چاه و خدعه برادرش ، شغاد .
و بعد هم نتيجه گيري و تعميم ادبي – ايراني ( تمثيل به مثل ) « سهراب كشان » كه تكرار فرموده ايد . عالي است . عالي است . عالي است .
« رستم بازي » هم در رباعيٌات شما به خوبي هويداست كه اشاره به « داستان هاي رستم » دارد ؛ و آنهم رستم به عنوان يك « شخصيٌت » ، چه بخواهيم چه نخواهيم ، « افسانه اي » . تمثيل است و نه تاريخ ! .
در نتيجه گيري از « فتنه » تا به « قرباني » هم فرايندي عالي را در مسير يك « تباني » طي كرده ايد و نشان داده ايد . عالي . عالي . عالي .
حمیده میرزاد
1391/1/27 در ساعت : 20:28:46
سلام جناب رحمانی
خواندمتان ،زیبا سروده اید
موید باشید
سید حسن سعیدزاده بیدگلی (صهبا)
1391/1/27 در ساعت : 22:51:14
سلام خدمت استاد عزیز
رباعیهای دلنشینی بود مانا باشید
ناصر حامدی
1391/1/28 در ساعت : 0:51:48
درود بر صادق ترین شاعر....ارادتمندیم استاد
اعظم پردل
1391/1/27 در ساعت : 18:57:24
سلام جناب رحمانی.حضورتان کم رنگ شده خوشحالم که شعری دوباره را از شما می خوانم در این سایت.موفق باشید
کاظم نظری بقا
1391/1/28 در ساعت : 9:50:8
سلام بر جناب رحمانی عزیز
مواردی که به ذهن ام می رسد:
1-تکرار کردن سهراب کشان از سوی رستم قاعدتاً نمی تواند درست باشد چون سهراب کشان رسمی ست که بعد از ماجرای رستم و سهراب شکل گرفته
2-حقه ی رستم بازی
مولوی می گوید: شیر خدا و رستم دستان ام آرزوست
رستم قهرمان ملی است و قهرمان شاهنامه و فردوسی علاقه ی زایدالوصفی به رستم نشان می دهد آن جا که در اولین نبرد رستم و اسفندیار می گوید:
تویی جنگجوی و منم جنگخواه
بگردیم با یک دگر بی سپاه
ببینیم تا اسب اسفندیار
سوی آخور آید همی بی سوار
وَ یا باره ی رستم جنگجوی
به ایوان نهد بی خداوند روی
به تقابل واژگان جنگجوی/جنگخواه-اسب/باره-آخور/ایوان-سوار/خداوند
دقت بفرمایید.به کار بردن حقه و بازی دو ایراد دارد
به نظرم برداشت شاعرانه به این شکل و شمایل نمی تواند قابل توجیه باشد
3-در شعر تبانی، سهراب و تهمتن و سمنگان از یک جنس نیستند
اگر سمنگان را مجاز محل و اراده حال در نظر بگیریم آن وقت با دو گزینه روبروییم . اول شاه سمنگان که نقش مثبتی در جریان داستان ندارد و دوم تهمینه دخت شاه سمنگان که می تواند از جنس سهراب و تهمتن فرض شود
مرضیه اوجی
1391/1/27 در ساعت : 21:1:1
سلام
رباعی ها و سه گانه ی زیبا و با مضمونتان بر دل نشست
شادزی
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1391/1/27 در ساعت : 22:56:56
سلام و عرض ارادت خدمت استاد رحمانی عزیز و ارجمند
بر شعر درود و بر دل ِ شیدایی
دیروزی و امروزی و هم فردایی
به به که چه کرده این برادر صادق !
سهراب کشان و این همه زیبایی !
دست مریزاد
شاعرانگیتان مستدام

//////////////

استاد روحانی از لطف شما و شعرتان بسیار ممنونم .
در مورد نظر برادر نبوی آیا سخنی دارید؟
مصطفی پورکریمی
1391/1/28 در ساعت : 1:9:34
سلام مجدد
من در محضر حضرتعالی و استاد نبوی درس پس می دهم . حضرت فردوسی تنها یک شاعر نبوده یک فرمانده ی جنگی چیره دست ،یک نمایشنامه نویس قهار،یک کارگردان نکته سنج ، یک روانشناس ماهر ، یک جامعه شناس تیزبین و..... بوده است ذهن خلاق اوست که آن همه غم و شادی و صحنه و تراژدی را آفریده است . جبر جاری در شاهنامه را او به زیبایی تقدیر و تحمیل کرده است و .....
اما من معتقدم نگاه شما هم علاوه بر آنکه شاعرانه ست ناشی از یک علاقه ی شخصی ست و شاید منبعث از این قول که " شاهنامه خوب است آخرش خوش باشد " و دلخوری از پایان آنگونه ی داستان باعث شده از پنهانکاری و تبانی که عاقبت به سهراب کشی انجامیده است ناراضی باشید و بروز این اندیشه ها در شعرتان طبیعی ست و بدون شک اینگونه اندیشیدن حتی در مورد شاهنامه هم جاذبه و دافعه و موافق و مخالف دارد. موفق و مؤید باشید و مرا عفو کنید.
محمد وثوقی
1391/1/28 در ساعت : 12:27:34
سلام و عرض ارادت
من هر سه شعر را در محور عمودی به هم پیوسته می‌دانم (دست‌کم به علت انتشار یکجایشان)؛ بنابراین با عقاید مطرح شده فی الجمله موافقم با این توضیح: اگر «حقه‌ی رستم‌بازی» به معنی کلک و همدستی رستم با کاووس و به اصطلاح مراکز قدرت باشد همان است که دل نازک اساتید محترم را به خشم آورده؛ ولی به نظرم می‌شود «حقه‌ی رستم‌بازی» را به معنی بازی سرنوشتی گرفت که رستم هم ـ خواه و ناخواه یکی از بازی‌خورده‌های آن «تبانی گسترده» محسوب شود. به برداشتی دیگر، خود یکی از قربانیان آن «تبانی» است و همان‌گونه که آقای نبوی عزیز اشاره کرده‌اند اصولاً بازیگردان اصلی کس دیگری است و تحلیل نهایی کار از لونی دیگر باید باشد... ضمناً چند قرینه‌ی خفی و مهم برای تصرف شاعر در اصل داستان و تبدیل شدن شعر به نماد یا کنایه وجود دارد؛ مثلاً جمع بستن کاووس: کاووسان، سهراب کشی: سهراب کشان، و یا: تبار پنهان‌کار... «بازیگر صحنه‌ی نقاب اندازی» هم یکی از سطرهای کلیدی است. گستاخی مرا ببخشید و ببخشایید.
مستدام باشید.

////////////////
با سپاس از اظهار نظرتان

من نیز منظورم این بود که رستم هم قربانی شده است وگرنه هیچ کس نمی تواند اسطوره ی ایرانی شود، در حالی که فرزندش را کشته باشد!
حسین فروزنده
1391/1/28 در ساعت : 13:29:55
سلام
لذت بردم از خوانش اشعارتان
مفق باشید و پیروز
بازدید امروز : 7,752 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,712
logo-samandehi