بیش ازآنچه به دست آورده ایم
دویده ایم
*نگاه کن*دست هامان
کوچکتر از پاهایمان است
شاعر در بند بند سپید سرایی اش*نگاه کن* را خوراک مخاطب کرده است وزندگی عامیانه
را با* نگاه کن * سعی بر انتقال اندیشه ی شعری خوددارد.
تاجایی که برای مطلع هر اثر*نگاه کن* به کار ببریم شعر جان می گیرد
جریان زندگی را بیان می کند.
شکی نیست شاعر دغدغه های ذهنی خود نسبت به جامعه ی زندگی اش را شعر کرده واین زندگی را
با دیدگاه خود سنجیده است
گاه تصاویر اجبار زیستن را حکم می کند
مثل
میدانم منتظری/ ستاره هارا به گیسوانت بیاویزم
یا
فرصت گریستن نیست/باید بروم نان بیاورم
دیدگاه شاعر در چند شعر پیش رو نشان دهنده ی آن است، شاعر اگرچه به دنبال کشف رابطه های زیستن است اما این رابطه ها را از عینک منفی بینی به تحمیل مخاطبش تلاش زیادی داشته.
تا آنجا که شاعر می سراید
حالا( شعرهایم) را با صدای آرام بخوان/فرصت گریستن نیست
یا
من نمی توانم باور کنم زندگی زیباست
و...
شاعر سعی دارد از جزیی نگری به کلی نگری برسد واشتباه جز را به گردن کلیت بیاندازد.کلمات شعر را از اطراف جامعه ی خود بگیرد وبا رویای شاعرانگی اش مقایسه کند.این اندیشه ی شاعر است که به نوعی تبدیل به شعر شده وگاه آنقدر تشدید شده که مخاطب را نسبت به دیدگاه شاعر به شک انداخته،البته این را باید در نظر گرفت..شعر از شک گرفته می شود واین روند باعث شیرین شدن اثر می شود.
مثال
امروز کودکی در همسایگی ما مرد
دیگر نمی توان فردا را به فال نیک گرفت
یا
دردی بزرگ/در قلب
قلبی کوچک در تن/ تنی نحیف در جهان
وجهان در مشت خدایانی که..
یا
همه ی رودها/به دریا نمیریزند
.......................................
در خوانش شعرها دواثر قابل تامل بود..شعرشماره ی ۲ و۴
که مختصر به مقایسه پرداختم
شروع دو اثر به این شکل است
۲
نهال می کارم
باد می شکند
حالا شعر۴
باد می آید
نهالی میشکند
ودر ادامه
۲
خانه می سازم
سیل می برد
وحالا۴
طوفان میشود/ پلی فرو می ریزد
شروع هر دو اثر همواره یکیست واین نشان آنست شاعر نگاه ثابتی دارد وبهتر است دایره ی دیدگاهش حتی دایره ی واژگانی اش را وسعت ببخشد.در تاملی بیشتر بین دو شعر در می یابیم شاعر یک حرف را با دوزبان بیان کرده ولی این دو زبان هم در اصل یکی هستند وحتی در شمارش سطرها هردو در ۱۰ سطر شعر را تمام می کنند.وشاید این دو شعر را اگر به زبان دیگری ترجمه کنیم هردو یک معنی ومضمونی را ارائه بدهد وحرف جدیدی بین این دو اثر نباشد.
در ادامه ی این دو اثر
۲
دیگر هیچ چیز زیبا نیست
وشعر ۴
ومن نمیتوانم باور کنم زندگی زیباست
ودر ادامه شعر ۲
ومن به پایان خوش داستان ها مشکوکم
حالا شعر ۴
مادربزرگ این جای قصه را برایم نگفته بود
تصویرها یکی است وحتی چشم شاعر هم در دواثر یک مفهوم را پلک می زند
نکات مثبت شعری ایشان را می توان چنین دانست
۱: عجله نداشتن شاعر در به کاربردن کلمات
۲: ترکیب سازی های موفق
۳:تصویرهای عینی به کار بردن
جریان شعر هرچه پیش می رود به سمت کوتاه نویسی در حرکت است واین حرکت در شعر های ایشان به چشم می آیدکه قابل ستایش است وهمینجا در پایان ارزوی موفقیت میکنم برای
مجید ابراهیمی عزیز دوست چندین ساله ام
به خاطر حضور همیشگی وپشت گرمی دوستانه اش
مجید مه آبادی ۱۲/۱۲/۸۹