کمترین عمری است که به پی گیری مسائل مختلف "آب" مبتلا است.با یای نداری از قله کوه های سر به فلک کشیده زاگرس،کرکس و البرز تا درون خور ها و اعماق خلیج همیشه فارس را به دنبال بهروزی خود و هموطنان مظلوم در جستجوی آب طی نموده و هر چه تلاش کرده فقط حیرت ها افزون تر شده اند. نکند که این همه سرگردانی به واسطه تراوش گچ وتخته سیاه معلم باشد که نوشت و به دستم داد که بنویسم"آب" و مرا عمری بدان مبتلا کرد.روحش شاد و راهش پر رهرو باد:
معلم
قلم چه سان بنگارد ز خرمی روی معلم
به شوق جستجو و تفحص ز حکمت کوی معلم
پدر که به سویش کشان کشان می برد، نوشت
به روی تخته سیاه ، آب در کنار جوی معلم
دلی به زمین و سری به آسمان که کجا ست
فرخنده خنده ی زیبا و دلنشین روی معلم
که بگوید چه سان بشمار و چگونگی پیمای
چرخش فلک و ماه در هوای بوی معلم
به ناوک کلک و به غمزه ی اعداد ،نهفته نماند
پیچش ذرات و سختی سنگ در سبوی معلم
دل اگر پخته شد ز حکمت و عشق، غره مباش
که همه سر به سر تراوشی اند از گلوی معلم
مباد که دوران به کام مردم دونی صفت
نرساند سلام و تحیات رسا ، به سوی معلم
چشمه از الف آب در ژرف دریا ها
نوشته به خط آبی از روان پاک جوی معلم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/12 در ساعت : 0:25:9
| تعداد مشاهده این شعر :
1204
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.