دلم را می تراشی مثل معبودی که می خواهی/ شبیهم می کنی آنی به موجودی که می خواهی
(پیله هراس)
دلم را می تراشی مثل معبودی که می خواهی
شبیهم می کنی آنی به موجودی که می خواهی
به آتش می کشی قلب مرا با هرم دستانت
و بازی می کنی در نقش نمرودی که می خواهی
به چشمان تو خواهد رفت دود آتش عشقی
که روشن کرده ای در راه مقصودی که می خواهی
مرا با پیله ام تنها رها کن آسمان تنگ است
نمی خواهم من آن آبی مسدودی که می خواهی
من از پروانه بودن شعله ی آتش نمی خواهم
نخواهد خاست از بال ترم دودی که می خواهی
نه یک پروانه، مار از پیله روزی می زند بیرون
فرا خواهد رسید آن روز موعودی که می خواهی
و موسی گونه می آیم سراغت هر کجا باشی
تو پیدایم کن از دامان هر رودی که می خواهی
پونه نیکوی- بندرانزلی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:17:8
| تعداد مشاهده این شعر :
1199
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.