در سینه ی من گدازه ای جا مانده است
خاکستر گرم و تازه ای، جا مانده است
وقتی که تو رفتــی دل من مـرد و فقط
در پیرهنم، جنــــــازه ای جا مانده است !
***
از درد نبود دلخـــــوشی، راحــت شد
با حــزن صدای چاووشی راحت شد
انداخت به گردنش طنــــابی، خنــدید
بعد از یک عمر خودکشی راحت شد !
***
سرشار ترانه و غـــــزل، دامانت
با واژه خـــــدا کشید طرح جـانت
آغــوش تو زیبا غــزلی از حافظ
دو مصرع شاه بیت آن، دستانت !
***
یک عمر اگر چه در خودم، لرزیدم
از رنج و هراس و درد و غم، لرزیدم
امروز که بی دست تکان دادن، رفت
چون ساعت پنج صبح "بم " لرزیدم
***
هرچند که ما به سوی هم، آمده ایم
آوار شده به روی هم، آمده ایم
ما چون دو قطار روی یک ریل، ولی
افسوس ز روبروی هم، آمده ایم !
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/19 در ساعت : 13:48:41
| تعداد مشاهده این شعر :
828
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.