سرکار خانم گوهر شاهی ! باسلام وادب واحترام .سروده ی زیبایتان سرشار از حس شادگی و شاعرانه مادربود وتقدیم به مادر. زیبا بود و خواندنی .دست مریزاد و موفق باشید .
جسارتا :
1-اشک هایت بفرساید از روح یعنی چه ؟!! یعنی اشک های تو روحت را فرسوده می کند اما زاده ات را جان می دهد...باروانی و شیرینی دیگر ابیات تناسبی نداشت ..خصوصا بفرساید که (ب) دیگر کاربردی اینگونه ندارد
2-میدهی آنچه درچنته داری. دادن آنچه در چنته داشتن هم چندان مصطلح نیست وباتوجه به آوردن باخت در مصراع ، منظورتان این است که مادر هم مانند قمارباز آنچه دردستش دارد را رو می کند ، درحالیکه مادر در محتوا ومعنا قماربازی نمی کند و اصلا درزندگی وتربیت به برد و باخت فکر نمی کند.و بیا بعد هم تاازمایک برنده بسازی پای عمرت قماری می کنی ( قماری کردن پای عمر) اصلا دارای معنا نیست .
3- و بیت یا که نیمی ز تو خوب بودم . مطمئنا منظورتان این بوده که لااقل نصف شما هم که شده خوب باشم و (یا که نیمی ز تو خوب بودم) قشنگ وزیبا نیست و اشکال محتوایی دارد
4- یا بیت چه مستم ز بویت و یا سبویت را شکستم . کاملا شعاری و دور از ذهن .
جسارت شد.ببخشید.
.............................................................................................
سلام بر شما از نكته بينيتان سپاسگزارم اما در ادامه
1.بله منظورم همين است كه فرموديد اما در مورد كلمه ي بفرسايد به محض اين كلمه ي زيباتري پيدا كنم جايگزينش خواهم كرد خوشحال مي شوم اگر پيشنهادي داريد بفرماييد
2-در موردكلمه ي (چنته )چه اشكالي دارد مصطلح نباشد به قول فروغ چند بار كه استفاده شود مصطلح ميشود.....
3- واما قمار.......برادر عزيز جاي شگفتي نيست اگر شما متوجه منظورم نشويد شايد براي اينك از هر هزار مرد شايد تنها يكي در شرايط خاصي ناچار به ريسك كردن روي زندگيش براي نجات فرزندش شود اما هر زني كه قبول مي كند مادر شود جان خود را به بازي گرفته است با تمام پيشرفت علم هنوز هم كم نيستند زناني كه بر اثر عوارض قبل وبعدازبارداري در جاي جاي دنيا ،جان خود را از دست ميدهند ومادراني كه براي نجات فرزندان خود بارهاوبارها جان خود را به خطر مياندازند حتي اگر راههاي ساده تري هم باشد جان يك مادر اولين چيز ونقدترين چيزي ست كه در چنته دارد من خود يك مادرم وآنچه گفتم نه شعار ست ونه دور از ذهن بلكه واقعيتي ست كه متاسفانه به اقتضاي طبيعت، كمي نزديك به نيمي از جامعه قادر به درك آن نيستند!.. واينكه مادر به برد وباخت فكر نمكند همان چيزيست كه من هم در شعر به آن اشاره كرده ام واگر منظورتان ((ي)) آخر قماري ست ؟منظور اين جانب ((ي))وحدت بوده يعني يك قمار البته بزرگ
4-اين مصرع را دوست دارم چراكه بيانگر احساس واقعي من نسبت به مادرم است پس از اشكالش به بزرگي خود چشم پوشي كنيد
5-ودر انتها مست بودن زبوي مادر وشكستن سبوي مادر (دل مادر )اصلا دور از ذهن نيست... بنده به شخصه بعد از 39 سال هنوز عاشق لحظه اي هستم كه چادر نماز مادرم را روي صورتم مي اندازم واز بوي خوشش به وجد مي آيم ومتاسفانه بارهاوبارها با توقعات نابجا و.... دل نازك ومهربانش را شكسته ام !!!...شما چطور؟
در پايان باز هم از شما قدرداني ميكنم
ماجور باشيد