سلام جناب اسماعیلی سروده ی عمیق و تامل برانگیزی است برقرار باشید ____________________ تشکر و سپاس.
|
سلام بسیار زیبا و دلنشین بود. درود خدا بر روان پاک شاعر بزرگ کشورمان خانم صفار زاده. ___________________________ ... و درود بر شما که از بزرگان به نیکی یاد می کنید.
|
دست مریزاد بر آقا رضا اسماعیلی عزیز که مرا یاد زنی انداخت که همنام مادرم بود و من و علی محمد از فرزندان معنوی اش بودیم. خدایش بیامرزاد. _____________________________ سلام و درود و سپاس بر شاعری که به راستی عنوان « استادی » برازنده اوست. شاعری که داغ های « نخلستان » را در گوش « خیابان » فریاد کرد و با زبانی سرخ ، از عشق و عدالت و آزادی گفت .
|
سلام استاد، زیبا بود. دعوتین به یک غزل قدیمی ________________________- سلام و درود بر شما . سپاسگزارم .
|
سلام جناب استاد اسماعیلی عزیز درود برشما که چنین پرشور و استوار دلتان را نذر بانوی شاعر و مترجم توانای معاصر مرحومه طاهره صفارزاده کرده اید خدایش بیامرزاد. ***** سلام و سپاس و درود.
|
سلام و عرض ارادت خدمت استاد اسماعیلی عزیز زیباست شعرتان و از آن زیباتر بهانه ی شعرتان که بهای بسیار دارد ***** استاد نجوای عزیز : با سلام و عرض ارادت سپاسگزارم . سبز و سربلند باشید
|
درود بر جناب اسماعیلی عزیز خاطر عزیزتان را که به خاطر شاعری سترگ و ارجمند لرزیده و تپش سرودن را در دل و جان تان، به یاد او و بزرگی اش، جاری ساخته، ارج می نهم . و لذت بردم از شعر زیبای تان. خداوند آن بانوی گرامی را با حضرت زهرا ( س ) همنشین گرداند سربلند باشید ______________________________ دوست شاعرم جناب نبوی عزیز : خانم صفارزاده حق بزرگی بر گردن ادبیات معاصر دارد . متاسفانه ما برای معرفی این چهره ماندگار به نسل امروز کاری نکرده ایم . درود و رحمت خدا بر او باد .
|
درود دوباره بر حضرت اسماعیلی عزیز حق با جناب عالی است. بیماری مزمن " مرغ همسایه غاز است " چنان ما را در خود گرفته است که هیچ در گوهرهای تابناکی که گرما و نور به ما می بخشند، اندیشه نمی کنیم. و بدتر از این بیماری، سرطان مرگبار " تب زدگی، بت زدگی و غربزدگی " است که بر جان و دل و اندیشه و عاطفه مان پنجه انداخته است و چشم حقیقت بین ما را در تاریکی فرو برده و حجابی سمج و چسبنده بر آن کشیده است سرکار خانم طاهره صفارزاده آنقدر بزرگ بود که ذره بین بدستانی که در میان خار و خاشاک بدنبال انسان های کوچک اند تا در شیپورهای خود بدمند و غوغایی کر کننده بر پا کنند، لیاقت دیدن آن بانوی بزرگ و شاعر سترگ و فرزانه ی معاصر را نداشتند و دستگاه های تبلیغاتی ما هم لابد کارهای مهم تری دارند از اینکه به پاسداشت بزرگان واقعی همت گمارند روزی به یکی از مدیران فرهنگی کشور، در ارتباط با بانوی بزرگ و قهرمان، سرکار خانم دباغ گفتم: " اگر این بانوی قهرمان در هر کشوری غیر از ایران بود، به پاس قدردانی از گوشه ای از زندگی سراسر عظمت و سترگ اش، تندیس های باشکوهی از او در میدان ها بر می افراشتند و به عنوان یک نمونه از مام وطن، بزرگی اش را پاس می داشتند. ولی دریغ که ما ... " و آن آقای مدیر، چنان نگاه سرد و بی فروغی به من کرد که از گفته ی خود پشیمان شدم. و به خود گفتم که این آقا حتی لیاقت شنیدن نام خانم دباغ را ندارد سربلند باشید ***** با تقدیم سلام ای کاش قبل از « زنده یاد » ، « زنده باد » می گفتیم ای کاش ! من نیز کاملا با شما هم درد و هم عقیده ام / موید باشید
|