ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نکند باز تو دندان به جگر بگذاری!


این غزلهای پیوسته رادر ایام بمبگذاری بارگاه امام هادی سروده بودم و اینک داغهایی که تازه شدند: ساعت از صبح پس از زلزله هرچند گذشت



کار این دهکده از گریه و لبخند گذشت! ا



شک گلدسته که بر شانۀ سامرّا ریخت



لرزشی سخت از آغوش دماوند گذشت



بغض گلدسته کبوتر شد و آرام پرید



آه، آتش شد و از سینۀ فرزند گذشت خ



واب آتشکده از گریۀ زرتشت شکست



اشکی آتش زده از گونۀ "پازند" گذشت



گره بخت زمین کورتر از هر روزش...



از سر عقربه ها حادثه یک بند گذشت!



ساعت حادثه در دست هبل افتاده



شهر در دامن بتهای دغل افتاده



آسمان پیر شد از غصۀ هر روز زمین



حلقۀ چین غمش گرد زحل افتاده! "



کار از گریه گذشته است به آن می خندیم"



کار این شهر به تمثیل و مثل افتاده



عشق از فرط فقیری به گدایی افتاد



اینچنین است که از چشم غزل افتاده



و خبر پشت خبر شهر تنش می لرزد



شهر انگار که بر روی گسل افتاده!



وقت آن نیست که تو پای سفربگذاری؟!



به دهان گس هر شعر ، شکر بگذاری؟



کعبه ای را که چنین خیره به ساعت مانده



بیش از این ها نکند چشم به در بگذاری!



ساعت عقربه دار هبل افتاده به کار 



وقت ان نیست که بر شانه تبر بگذاری؟؟ 



کشتی ات را بزن آهسته به دریا ای نوح



تا که بر حادثۀ موج اثر بگذاری



یوسف اندازۀ تو گرمی بازار نداشت



تو که پا در شب بازار اگر بگذاری....



داغ، این بار به جانت زده آتش ایوب



نکند باز تو دندان به جگر بگذاری!!!


کلمات کلیدی این مطلب :  نکند ، باز ، تو ، دندان ، به ، جگر ، بگذاری! ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/2/29 در ساعت : 13:10:17   |  تعداد مشاهده این شعر :  1348


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مصطفی معارف
1391/2/30 در ساعت : 6:58:59
غزلهایی به غایت روانی و گیرایی بجز احسنت و مرحبا چیز دیگری ندارد
-------------------------------
سلام از نظر لطف شما سپاسگذارم
مرتضی عباسی زاده
1391/2/31 در ساعت : 7:21:26
سلام و احترام خانم مهرابی گرامی
اولین سروده ایست که از شما بزرگوار میخوانم
بسیار زیبا با نگاهی از ان زیباتر
احسنت
درود بر شما
--------------------------------
سلام و با تشکر و سپاسگذار ی از زیبایی نگاه شما
مرتضی عباسی زاده
1391/2/31 در ساعت : 7:20:58
سلام و احترام خانم مهرابی گرامی اولین سروده ایست که از شما بزرگوار میخوانم بسیار زیبا با نگاهی از ان زیباتر احسنت درود بر شما
مصطفی پورکریمی
1391/2/31 در ساعت : 13:44:33
آفرین خانم مهرابی گرامی بسیار زیبا بود .

--------------------------
سلام از لطف شما سپاسگذارم
احمد فرجی
1391/2/29 در ساعت : 15:15:58
آفرین برسرکارخانم مهرابی . پرقدرت و صلابت و زیبا ودلنشین وخواندنی و قابل تامل .موفق باشید
---------------------------------------

سلام از پیام لطف و مهربانی شما نهایت تشکر را دارم.
حمید وثیق زاده انصاری
1391/2/30 در ساعت : 0:6:51
سلام

بسیار زیبا بود
درود
---------------------------
سلا م و سپاس از نظر لطف شما
غلامرضا محمدی (کویر)
1391/2/30 در ساعت : 13:16:45
زیبا دل انگیز،روان با جوهر ایمان ومعرفت ودرد.غزلهایت یوسف شهر ادبیات است اما هم گرمی بازار دلرد و هم خریدار
----------------------------------
سلام استاد . از نظر لطف شما سپاسگذارم و ممنونم از شاگرد نوازی شما.
مریم حقیقت
1391/2/30 در ساعت : 3:49:8
درود عالیه ی عزیزم
مثل همیشه عالیه
قبول باشه دوست خوبم
یاعلی
-----------------------------------------------------
سلام مریم عزیز
از پیام مهربانی ات بی نهایت ممنونم
بازدید امروز : 10,260 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,966,653
logo-samandehi